یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

ملک الشعرا بهار

 میرزا محمد تقی ملک الشعرا بهار در نظم و نثر فارسی ید طولائی داشت اگرچه در قالب های مستزاد و ترجیع بند و ترکیب بند و قطعه نیز طبع آزمایی کرده است ولی هنر اصلی او در قصیده سرایی است قصیده هایی در سبک خراسانی و به تقلید از منوچهری و مسعود سعد و امیری معزی دارد و مثنویات او یادآور مثنوی های نظامی و سنایی است غزل های عاشقانه به سبک عراقی و مسمط های ساده وی در خور توجه و تامل است .

      بهار با اینکه به شعر قدیم وسنتی منتسب می باشد ولی توانسته است خود را با ملت هماهنگ کرده و شعر خود را در خدمت مشروطه قرار دهد . مسایل روز را در قالب شعر کهن مطرح می کند قالب های کهن برای بیان مضامین نو کافی نیست لحن و قالب تازه ای برمی گزیند (مانند کبوتران من) وی تصنیف های زیبایی دارد 

       خصوصیات شعر بهار را می توان در موارد زیر خلاصه کرد :

الف ) بازگشت ادبی و تبعیت از زبان فصیح پیشینیان همچون رودکی و فرخی و منوچهری

ب ) استفاده از مفردات و تعبیرات و اصطلاحات جدید و تلفیق مطلوب آنها با زبان ادبی قدیم

ج ) بیان مقاصد گوناگون و موضوعات جدید و اندیشه های سیاسی ـ اجتماعی در شعر

د ) خلق ترکیبات جدید مانند تازه شدن داغ دل ـ لجن گرفتن چشم و ...

ه ) استفاده از لغات متروک لهجه های کهن و احیاء آنها

     بهار شاعری توانا با اندیشه ای بلند بود. ارادت خود را به اهل بیت عصمت و طهارت بارها اعلام کرده است روح ظلم ستیزی در آثارش خصوصاً قصاید دماوندیه و جغد جنگ به وضوح دیده می شود ولی متاسفانه این شاعر ظلم دیده و زندان رفته با سابقه درخشان اعتقادی و انقلابی بعد از آزادی از زندان های متعدد در حکومت پهلوی، برای بدست آوردن دل رضاشاه          وی را مدح می کند.

     بهار علاوه بر کارهای سیاسی ـ اجتماعی و تدریس در دانشگاه فعالیت تحقیقی ـ علمی فراوانی داشته و آثار پرقیمتی از خود به یادگار گذاشته است : دیوان اشعار  در دو جلد ، سبک شناشی ، تاریخ احزاب سیاسی ـ داستان نیرنگ سیاه ـ تصحیح تاریخ سیستان ـ تصحیح مجمل التواریخ و القصص ـ ترجمه یادگار زریران و ... و دهها مقاله ادبی از ایشان به یادگار مانده است.

Image for post

ای دیو سپید پای در بند!         ای گنبد گیتی! ای دماوند!

از سیم به سر یکی کله خود       ز آهن به میان یکی کمر بند

تا چشم بشر نبیندت روی          بنهفته به ابر، چهر دلبند

تا وارهی از دم ستوران           وین مردم نحس دیو مانند

با شیر سپهر بسته پیمان       با اختر سعد کرده پیوند

چون گشت زمین ز جور گردون      سرد و سیه و خموش و آوند

بنواخت ز خشم بر فلک مشت      آن مشت تویی، تو ای دماوند!

تو مشت درشت روزگاری        از گردش قرنها پس افکند

ای مشت زمین! بر آسمان شو       بر ری بنواز ضربتی چند

نی نی، تو نه مشت روزگاری       ای کوه! نیم ز گفته خرسند

تو قلب فسردهٔ زمینی         از درد ورم نموده یک چند

شو منفجر ای دل زمانه !        وآن آتش خود نهفته مپسند

خامش منشین، سخن همی گوی       افسرده مباش، خوش همی خند

ای مادر سر سپید! بشنو       این پند سیاه بخت فرزند

بگرای چو اژدهای گرزه       بخروش چو شرزه شیر ارغند

ترکیبی ساز بی‌مماثل        معجونی ساز بی‌همانند

از آتش آه خلق مظلوم         وز شعلهٔ کیفر خداوند

ابری بفرست بر سر ری        بارانش ز هول و بیم و آفند

بشکن در دوزخ و برون ریز          بادافره کفر کافری چند

ز آن گونه که بر مدینهٔ عاد         صرصر شرر عدم پراکند

بفکن ز پی این اساس تزویر         بگسل ز هم این نژاد و پیوند

برکن ز بن این بنا، که باید         از ریشه بنای ظلم برکند

زین بی‌خردان سفله بستان        داد دل مردم خردمند

نشاط اصفهانی

میرزا عبد الوهاب نشاط اصفهانی از شاعران دوره قاجاریه در جوانی زبان های ترکی و عربی را فرا گرفت و با شعر و ادب فارسی و عربی و علوم دینی و ریاضی و منطق و حکمت آشنا شد . وی در دوران حکومت در اصفهان انجمنی بنام انجمن نشاط تشکیل داد و شاعران و هواداران بازگشت ادبی را در آن گرد آورد .

      نشاط در نظم و نثر مهارت داشت هر چند قصاید بلندی دارد ولی از نظر غزل سرایی کم نظیر بوده است شعر نشاط ساده و روان و آمیخته با عبارات و لغات عربی است . در حد معمول دارای صنایع بدیعی می باشد. مدایح و قصاید او بیش از حد اغراق آمیز است .

     وی به طریق قدما شعر می سرود ، در قصیده از انوری و امیر معزی و در غزل از حافظ  و سعدی پیروی می کرد . نثر نشاط نیز مقلدانه بوده و تا حدودی از شیوه و سبک سعدی پیروی کرده و مقامه هایی به سبک گلستان سعدی نوشته است .

Image for post

مجمومه آثار او در کتابی بنام گنجینه جمع آوری شده است که شامل پنج فصل بشرح زیر می باشد :

الف) فصل اول شامل دیباچه ها ـ خطبه ها و عقدنامه ها

ب) فصل دوم شامل مدیحه ها و قصاید و قطعات

ج) فصل سوم نامه ها و فرمان های فتعلی شاه که به خط و انشاء نشاط بوده است

د) فصل چهارم شامل نامه هایی که وی به شاه و شاهزادگان بوده است

هـ) فصل پنجم شامل اشعار و قطعات ادبی و حکایت اخلاقی نمونه شعری نشاط اصفهانی

                                              در دل دوست

طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد            در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد

منظر دیده قدمگاهِ گدایان شده است                کاخ دل در خور اورنگ شهی باید کرد

روشنان فلکی را اثری در ما نیست              حذر از گردش چشم سیهی باید کرد

شب، چو خورشید جهان تاب نهان از نظر است              طیِ این مرحله با نور مهی باید کرد

خوش همی می روی ای قافله سالار به راه                گذری جانب گم کرده رهی باید کرد

نه همین صف زده مژگان سیه باید داشت           به صف دل شدگان هم نگهی باید کرد

جانب دوست نگه از نگهی باید داشت              کشور خصم تبه از سپهی باید کرد

گر مجاور نتوان بود به میخانه ‹‹ نشاط ››              سجده از دور به هر صبح گهی باید کرد

بازگشت به عشق آسمانی در شعر انقلاب اسلامی

   پیش از انقلاب اسلامی، سرودن شعر مبتذل و گناه آلود(کفر­گونه) و غزلهایی با محتوای  نفسانی و ولنگارانه ـ به اسم عشق ـ به صورت گسترده رواج داشت. شرح شیفتگی ­های جسمانی به نام عشق ترویج می گردید و به مقدس­ترین ارزش­ های دینی حمله می ­شد. در عصر انقلاب، شعر عارفانه، با بهره­ گیری از اصطلاحات رایج عرفان سنتی، دوباره شاعران را درمی­ یابد. در دوران اوج گیری مبارزه، عشق همواره با شهادت، خون، ایثار، وصال محبوب و معشوق ازلی و ... همراه است. این نوع سروده­ ها با برجسته ­ترین و عاشقانه­ ترین ماجرای تاریخ اسلام، عاشورای حسینی پیوند ­یافته و با آمیزه ­ای از عشق و حماسه، فضایی تازه و بابی نو در شعر انقلاب گشوده ­اند.

نمونه های شعری:

دستی زکرم به شانه ما نزدی               بالی به هوای دانه ما نزدی

دیری است دلم چشم براهت دارد              ای عشق ! سری به خانی ما نزدی

                                                            «قیصر امین پور ، درکوچه های آفتاب»

          می خواستم به شور تو شیدا شوم، نشد       در تار و پود عشق تو معنا شوم، نشد

          ابر هزار جنگل جان را ز چشم خویش           باریده ­ام که در تو هویدا شوم ، نشد

          ... شهـر شهید می طلبد بر شهادتم             دردا نشد که لاله صحرا شوم ، نشد

                                                                               «عبدالملکیان ، ریشه در ابر»

درختان را دوست می دارم

که به احترام تو قیام کرده اند ، وآب را

 که مهر مادر توست،

 خون تو شرف را سرخگون کرده است : شفق آینه دار نجابتت

 و فلق محرابی

 که تو در آن

 نماز صبح شهادت گزارده ­ای...

                                                                         « موسوی گرمارودی ، خط خون »

بازگشت به خویشتن در شعر انقلاب اسلامی

  مسأله بازگشت به خویشتن که پیش از این به شکل جدی و دقیق توسط بزرگانی همچون سید جمال الدین اسدآبادی و اقبال لاهوری مطرح شده بود و سپس در نوشته­ ها و سخنرانی­ های دکتر شریعتی و جلال آل احمد و دیگر نویسندگان متعهد بیان گردیده بود، به قلمرو شعر نیز راه یافت. در واقع پس از پیروزی انقلاب سهم هیچ کس در ستیز با روشنفکران بی ­درد و خود باخته در حوزه شعر به اندازه شاعران متعهد و روشن­ اندیش مسلمان نیست. این خصیصه که بیشتر در قالب­ های نو و سپید ـ قالب­ های مورد استفاده شاعران روشنفکرـ به چشم می خورد، در حقیقت بیانگر معارضه ­ای است که شاعران مذهبی علیه دگراندیشان آغاز کرده بودند و با سلاح خود آنان(شعر) به رویارویی با ایشان می پرداختند. این اندیشه گاه با صراحت و شفافیت در شعر شاعران مسلمان جلب نظر می کند. نمونه ­های شعری :

پس چه باید کرد ای اقوام شرق                 باز روشن می شود ایام شرق

در ضمیرش انقلاب آمد پدید                     شب گذشت و آفتاب آمد پدید

یورپ از شمشیر خود بسمل فتاد                 زیر گردون رسم لادینی نهاد

گرگی اندر پوستین بره ئی                        هر زمان اندر کمین بره ئی

نکته ها کو می­ نگنجد در سخن             یک جهان آشوب و یک گیتی فتن

ای اسیر رنگ ، پاک از رنگ شو              مؤمن خود ، کافر افرنگ شو

رشته سود و زیان در دست تست                آبروی خاوران در دست تست

این کهن اقوام را شیرازه بند                   رایت صدق و صفا را کن بلند

اهل حق را زندگی از قوت است                 قوت هر ملت از جمعیت است

رای بی قوت همه مکر و فسون                قوت بی رای جهل است و جنون

«اقبال لاهوری، پس چه باید کرد؟»

سنجاق را زیر غبغبت محکمتر کن خواهرم

زیرا چادرت ،تنها کفنت خواهد شد

و انکس که چادرت را

((کفن سیاه)) می نامید.

شاید فقط در رنگ اشتباه می کرد

کفن سیاه تو امروز گلگون است .

بر او ببخش خواهرم!

که او ((روشن فکر))است

هم اکنون که نعش تو را به نا کجا برده اند

او،

در کافه ای  نشسته ،ودکا می نوشد

و مرگ تو را(( تحلیل)) علمی می کند!

و یا

در سوگ تو ،مرثیه ای می سراید

و می خواند

اما :

بیش از خواندن

و  پیش از خواندن

و از تو سرودن،

در سروده ی خود غرق است،

چنانکه در ودکا

                                                           « موسوی گرمارودی ، در فصل مردن سرخ»

روزی که روشنفکر در کوچه های شهر پرآشوب

 دور از هیاهوها عرق می خورد

 با جانفشانی های حزب الله، تاریخ این ملت ورق می خورد.

                                                       « سیــد حسن حسینـی ، همصدا با حلق اسماعیل »

دعوت به بیداری در شعر انقلاب اسلامی

 غفلت ستیزی از خصوصیات اصلی شعر انقلاب است. با توجه به اینکه  ریشه انقلاب، مبارزه با غفلت و ناآگاهی و دعوت مردم به هوشیاری و بیداری است؛ شعر انقلاب هم به تبع آن غفلت ستیز و بیدارگر است. در واقع غفلت ستیزی، اصلی ­ترین شاخصه شعر نسلی از شاعران انقلاب اسلامی است که با انقلاب متولد شده ­اند به عنوان نمونه:

‌مبادا خویشتن را واگذاریم             امام خویش را تنها گذاریم

زخون هر شهیدی لاله­ ای رست        مبادا روی لاله پا گذاریم

                                                                         «قیصر امین پور، درکوچه های آفتاب»

     ‏‏در این تکاپو به غیر مردن اگر ره دیگری نماند‏           ‏چنان سر از فرط سرفرازی فتد که دیگر سری نماند‏

   ‏‏نسیم غربت نورد عاشق، بگو به زاغان باغ غفلت‏          عقاب غیرت چو اوج گیرد به ابر بال و پری نماند ‏

... ستمگران زمانه درسی اگر نگیرند از شهیدان‏            ‏برای برگشتن از تغافل، رسد که دیگر دری نماند‏         

                                                               «عبدالجبار کاکایی، آوازهای پسین»