یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

تقسیم بهشت و جهنم

شکی نیست که رفتار و گفتار حضرت علی(ع) ـ و به تبع ایشان سایر ائمه(ع) ـ که از طرف خداوند دارای مقام ولایت و امامت هستند، برای همه به ویژه مسلمانان حجت می ­باشد. ما باید در تمام شئونات زندگی به آن حضرت(ع) اقتدا کنیم. هر کس از آن حضرت پیروی کند اهل صدق، صفا، عبادت، تسلیم، جهاد، جود و ایثار می­ باشد. در نتیجه چنین شخصی اهل بهشت خواهد بود، چرا که بهشت محل ظهور افعال و ملکات نیک در عوالم دیگر است و هر کس دعوت آن حضرت(ع) را رد کرده و به روش آن حضرت اقتدا ننماید اعمال زشتی از قبیل دروغگویی، خیانت، رباخواری، زیاده‏ طلبی، شهوت‏ پرستی، منفعت ‏طلبی و اعراض از ذکرخدا خواهد داشت که مسلما اهل دوزخ خواهد بود؛ چرا که دوزخ محل ظهور ملکات و افعال زشت در آن عوالم است. 

      آنچه که در تبعیت و نافرمانی از امر و نهی مولای متقیان حرف اول را می زند حب و بغض است؛ آنان که حبّ علی(ع) را دارند در عمل مطیع آن حضرت(ع) می ­باشند و کسانی که نسبت به آن بزرگوار بغض و کینه دارند برخلاف دستوراتش عمل خواهند نمود و در نتیجه دوستداران ایشان اهل بهشت خواهند بود و دشمنان آن حضرت(ع) به جهنم فرستاده خواهند شد.

    در تأیید این مطلب روایت­ هایی نقل شده است؛ از جمله مفضل می­ گوید: قلت لأبی عبدالله جعفر بن محمد الصادق(ع) لم صار أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب(ع) قسیم الجنة و النار؟ قال: لان حبه إیمان و بغضه کفر و إنما خلقت الجنة لأهل الایمان و خلقت النار لأهل الکفر، فهو علیه السلام قسیم الجنة و النار، لهذه العلة فالجنة لایدخلها إلا أهل محبته و النار لایدخلها إلا أهل بغضه؛ به امام صادق(ع) عرض کردم به چه علت امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) قسیم بهشت و جهنم گفته شده است؟ حضرت(ع) فرمودند: به خاطر اینکه دوست داشتن او ایمان و دشمن داشتن او کفر است و همانا بهشت برای اهل ایمان آفریده شده است و جهنم برای اهل کفر خلق شده است. بنابر این حضرت علی(ع) به این علت قسیم بهشت و جهنم است. بنابر این غیر از اهل محبت و دوستی با او در بهشت وارد نمی­ شود و غیر از اهل دشمنی با او وارد آتش نمی­ شود.(علل الشرایع، ج ،1ص162)

     سمهودی از علمای اهل سنت می ­نویسد: جمال زرندی می­ گوید: « قال المأمون لعلیّ­ الرضا(ع): بأیّ وجهٍ جدّک علیّ بن أبی طالب قسیم الجنّة والنار؟ فقال: یا أمیرالمؤمنین، ألم ترو عن أبیک عن عبد اللّه بن عبّاس قال: سمعت رسول اللّه(ص): حبّ علیّ إیمان و بغضه کفر؟ فقال: بلى. قال الرضا(ع): فقسمة الجنّة و النّار على حبّه. فقال المأمون: لاأبقانی اللّه بعدک یا أباالحسن، أشهد أنّک وارث علم رسول اللّه(ص). قال أبوالصّلت عبدالسلام: فلمّا رجع الرضا(ع) إلى بیته، قلت له(ع): یاابن رسول اللّه، ماأحسن ما أجبت به أمیرالمؤمنین؟ فقال(ع): یا أباالصلت، إنّما کلّمته من حیث هو و لقد سمعت أبی(ع) یحدّث عن أبیه(ع) عن علیّ(ع) قال: قال رسول اللّه(ص): أنت قسیم الجنّة و النّار، فیوم القیامة تقول للنّار هذا لی و هذا لک؛ روزی مامون به امام رضا(ع) گفت: به چه علت جد تو علی بن ابی طالب(ع) قسیم بهشت و جهنم خوانده شده است؟ پس امام رضا(ع) به او فرمودند: ای مامون آیا تو از پدرت از ابن عباس از رسول­ خدا(ص) نقل نکردی که گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمودند: حب علی(ع) ایمان و دشمنی با علی(ع) کفر است؟ پس مامون پاسخ داد: آری. پس حضرت(ع) فرمودند: پس بهشت و دوزخ را بر اساس حبّ او تقسیم می­ کنند. پس مامون گفت: خدا مرا بعد از تو باقی نگذارد ای اباالحسن؛ شهادت می­ دهم که تو وارث علم رسول ­الله (ص) هستی. پس اباصلت می ­گوید:‌ زمانی که امام رضا(ع) به منزل برگشتند به ایشان گفتم:‌ ای پسر رسول خدا چه نیکو جواب مامون را دادی. حضرت(ع) فرمودند: ‌ای اباصلت من به مامون در حد او پاسخ دادم و شنیدم از پدرم که از پدرش از علی(ع) نقل می­ کردند که رسول خدا(ص) می ­فرمودند: تو تقسیم کننده بهشت و جهنم هستی؛ پس روز قیامت به آتش می گویی این [شخص] برای من و این برای تو.»(نثر الدرر، ج 1، ص252)

                                           علیٌّ حُبُّه جُنَّة                  قسیمُ النَّار و الجَنّّة

                                        وصیّ المصطفی حقاً                      إمام الإنس و الجِنَّة

                                                                                                   ینابیع المودة، ج۱، ص۲۵۴

ولایت حضرت علی(ع) عامل وحدت

 این روزها سالگرد حوادث تلخی است که در صدر اسلام بعد از رحلت رسول گرامی اسلام اتفاق افتاد حوادثی که باعث شهادت حضرت زهرا(س) و خانه نشینی حضرت علی(ع) گردید ابتدا بخشی از خطبه غدیریه پیامبر اکرم(ص) در روز غدیر خم را مرور می کنیم: « ... مَعاشِرَالنّاسِ، علی فَضِّلُوهُ؛ ما مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَ قَدْ أَحْصاهُ الله فِی وَ کُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَیْتُهُ فی إِمامِ الْمُتَّقینَ وَ ما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً وَ هُوَ الإِمامُ الْمُبینُ. الَّذی ذَکَرَهُ الله فی سُورَةِ یس: « وَ کُلَّ شَیءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبین» مَعاشِرَالنَّاسِ، لاتَضِلُّوا عَنْهُ وَ لاتَنْفِرُوا مِنْهُ وَ لاتَسْتَنْکِفُوا عَنْ وِلایَتِهِ، فَهُوَ الَّذی یَهدی إِلَی الْحَقِّ وَ یَعْمَلُ بِهِ وَیُزْهِقُ الْباطِلَ وَ یَنْهی عَنْهُ وَ لاتَأْخُذُهُ فِی الله لَوْمَةُ لائِمٍ... مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ الله، وَاقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ الله.

       مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ الله، وَلَنْ یَتُوبَ الله عَلی أَحَدٍ أَنْکَرَ وِلایَتَهُ وَلَنْ یَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَی الله أَنْ یَفْعَلَ ذالِکَ بِمَنْ خالَفَ أَمْرَهُ وَأَنْ یُعَذِّبَهُ عَذاباً نُکْراً أَبَدَا الآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهورِ. فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفوهُ. فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ... مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوا عَلِیّاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدی مِنْ ذَکَرٍ و أُنْثی ما أَنْزَلَ الله الرِّزْقَ وَ بَقِی الْخَلْقُ...؛ هان ای مردم! او را برتر بدانید. چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران، علی، ضبط کرده ­ام. او(علی) پیشوای روشنگر است که خداوند او را در سوره یس یاد کرده که: « و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ­ایم.» هان ای مردم! از علی رو برنتابید و از امامتش نگریزید و از ولایتش رو برنگردانید. او[شما را] به درستی و راستی خوانده و[خود نیز] بدان عمل می ­نماید. او نادرستی را نابود می­ کند و از آن باز می­ دارد. در راه خدا نکوهش نکوهش­گران او را از کار باز ندارد... هان ای مردم! او را برتر دانید، که خداوند او را برگزیده و پیشوایی او را بپذیرید، که خداوند او را برپا کرده است. هان ای مردم! او از سوی خدا، امام است و هرگز خداوند توبه منکر او را نپذیرد و او را نیامرزد. این است روش قطعی خداوند درباره ناسازگار علی و هر آینه او را به عذاب دردناک پایدار کیفر کند. از مخالفت او بهراسید و گرنه در آتشی درخواهید شد که آتش­گیره آن مردمان و سنگ­ است که برای کافران آماده شده است... هان ای مردمان! علی را برتر دانید؛ که او برترین مردمان از مرد و زن پس از من است؛ تا آن هنگام که آفریدگان پایدارند و روزی شان فرود آید...»(الاحتجاج، ج ۱، ص۶۶؛ الیقین، ص۳۴۳؛ الصراط المستقیم،ج ۱، ص۳۰۱)

     متاسفانه مسلمانان به این توصیه ­های رسول خدا(ص) گوش ندادند. در روز رحلت آن حضرت(ص) هنوز بدن مبارک رسول اکرم(ص) دفن نشده بود که اکثر مسلمانان با پذیرفتن انتخاب شورای سقیفه از حضرت علی(ع) جدا شدند و در نتیجه مسلمانان به دو گروه شیعه و اهل سنت تقسیم گردیدند. حضرت علی(ع) بعد از بیست و پنج سال خانه نشینی، به خلافت رسیدند. در دوره پنج ساله خلافت آن حضرت(ع) سه جنگ بر آن حضرت(ع) تحمیل شد. قبل از جنگ جمل افرادی همچون طلحه، زبیر و...که پیمان شکستند و ناکثین نامیده شدند از حضرت جدا شدند. دو سه سال بعد، پس از قبول حکمیت توسط حضرت علی(ع) بخشی از سپاه کوفه، راه خود را جدا کردند که به خوارج یا مارِقین موسوم گردیدند. چند قرن از ظهور اسلام نگذشته بود که مسلمان طبق پیش بینی پیامبر اکرم(ص) به هفتاد و سه فرقه تقسیم شدند. بعضی از آنها عبارتند از: شیعه(امامیه، علوی، ابدیه، اسحاقیه، زیدیه، عباسیه، ناوسیه و...) سنی( حنفی، مالکی، حنبلی، شافعی و...) خوارج (ازرقیه، ریاضیه، ثعلبیه، جازمیه، خلفیه، میمونیه، محکمیه، سراجیه و...) جبریه (مضطریه، افعالیه، تارکیه، خوفیه و...) قدریه (احدیه، ثنویه، کیانیه، شیطانیه، شریکیه، وهمیه، قاسطیه و...) جهمیه(معطلیه، مترابصیه، حرقیه، مخلوقیه، عبریه، فانیه، واقفیه و...) متفرقه(کرامیه، باطنیه، اباحیه، براهمیه، اشعریه، راجیه، شاکیه، مدعیه، مشبهه و...)

طه

  آن چنان که از آیات ابتدایی سوره طه استفاده می ­شود طه از نام­ های رسول اکرم(ص) می ­باشد: « طه* مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى؛ طه ما قرآن را بر تو نازل نکردیم تا خود را به زحمت بیفکنی»(طه، آیات2ـ1) از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: « طه، از اسامى پیامبر است و معناى آن یا طالب الحقّ، الهادى الیه؛ اى کسى که طالب حق و هدایت کننده به سوى آن هستى، می ­باشد.»(معانی الاخبار، ص۲۲؛ بحار الأنوار، ج ‏16، ص 86)

     علامه طباطبایى در این مورد می ­نویسند: « شکى نیست که طه‌، از نام‌هاى آسمانى پیامبر(ص) است‌، که مردم قبل از نزول قرآن‌، نه بدان آگاهى داشتند و نه پیامبر را با آن اسم مى‌خواندند. این کلمه از یک سو، در لغت معناى وصفى ندارد؛ یعنى، مانند محمد و احمد نیست که بر معنایى وصفى دلالت کند و ازسوى دیگر، بعید است که نامى بى معنا براى آن حضرت بگذارند که جز ذات‌، معناى دیگرى در برنداشته باشد؛ نتیجه این که‌، ناگزیر باید گفت‌: معناى موجود در طه‌ مربوط به آن جناب بوده و با وجود ایشان‌، تحقق‌پذیر است‌؛ پس این کلمه‌، صفتى از شخصیت باطنى آن جناب بوده که مختص به خود اوست‌ و فرد دیگرى، آن صفت را ندارد؛ از این رو، مى‌توان گفت‌: طه‌ نامى از نام‌هاى مخصوص آن جناب است که به معناى«اى کسى که به طه خطاب شدى» مى‌باشد؛ آن‌گاه به تدریج و بر اثر زیادى استعمال‌، اسم خاص براى پیامبر اسلام‌(ص) گردید.»(ر.ک‌: تفسیرالمیزان‌، ج 14، ص126)

برکه

تالاب، دریاچه، استخر، آبگیر، حوض، چاله آب، آب انبار، آبدان، غدیر:

هزار چشمه روشن، هزار برکه پاک            بهای یک رگ و یک قطره خون چکیدن نیست

                                                                                 پروین اعتصامی

       واژه غدیر در زبان عربی به معنای برکه آمده است محل جمع شدن آب باران؛ غدیر خم به برکه یا آبگیری گفته می ­شود که در محلی نزدیک منطقه جحفه قرار دارد و گذرگاه مسافران مکه معظمه به سوی شهرهای مدینه، شام، مصر، عراق و ... می­ باشد. غدیر خم در آن روزگار چشمه‌ای روان و درختانی کهنسال داشت. به دلیل موقعیت مناسب غدیر خم، حاجیان شهرها و سرزمین‌های مختلف عربستان پس از انجام مناسک حج و هنگام بازگشت به شهر و دیارشان در این منطقه از هم جدا می شدند. این برکه همانند ده ها آبگیر کوچک و بزرگی بود که در شن­زارهای خشک و بی آب و گیاه حجاز تا مدتی آب­های باران را برای رهگذران تشنه و خسته ذخیره می­ کرد. غدیر خم برکه ­ای بی نام و نشان بود که فقط برخی از ساربانان آن را می­ شناختند. آنچه نام این محل را در تاریخ اسلام مهم و به یادماندنی کرده است اعلام امامت و جانشینی حضرت علی(ع) در آخرین حج پیامبر اکرم(ص) در این منطقه بود.

طوبی

نام درختی است در بهشت:

به باغی در او سایه شاخ طوبی                   به باغی در او چشمه آب کوثر

                                                                     فرخی

      آن چنان که از روایات حضرات معصومین(ع) استنباط می ­شود درخت طوبی تمثل دوستی و ولایت امیر مؤمنان(ع) و خاندان اوست که مدار تمام خوبی‌هاست. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: « فلمّا دخلت الجنة رأیت شجرة طوبی اصلها فی دار علی و ما فی الجنة قصر و لا منزل إلا فیها فتر منها؛ [در شب معراج] زمانی که در بهشت فرود آمدم و درخت طوبی را دیدم که ریشه و تنه آن، در سرای علی(ع) بود. در بهشت، کاخ و کاشانه‌ای نیست، جز آنکه شاخه‌ای از درخت طوبی در آن هست.»(بحارالأنوار، ج 18، ص 408)

     همچنین ابن عباس در تفسیر آیه: « طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ » به نقل از پیامبر اکرم(ص) می­ نویسد: « لما أسری بی فدخلت الجنة فإذا أنا بشجرة کل ورقة منها تغطی الدنیا و ما فیها تحمل الحلی و الحلل و الطعام ما خلا الشراب و لیس فی الجنة قصر و لا دار و لا بیت إلا فیه غصن من أغصانها و صاحب القصر و الدار و البیت حلیه و حلله و طعامه منها. فقلت: یا جبرئیل؛ ما هذه الشجرة؟ قال: هذه طوبی لک فطوبی لک و لکثیر من أمتک. قلت: فأین منتهاها (یعنی أصلها) قال: فی علی‌بن‌ابی‌طالب ابن عمک؛ در شب معراج هنگامی که داخل بهشت شدم، درختی را دیدم که هر برگی از آن، دنیا و آن‌چه در دنیاست را می‌پوشانید و در هر برگ آن هم زیورآلات و غذا وجود داشت؛ هیچ قصر و خانه‌ای در بهشت نبود، مگر این‌که شاخه‌ای از این درخت، در آن قصر یا خانه وجود داشت و زیور و غذای صاحب آن قصر یا خانه، از این درخت تأمین می‌شد. پس گفتم: « ای جبرئیل، این درخت چیست؟ » گفت: « این درخت طوبی است و خوشا به حال تو و بسیاری از امت تو!» گفتم: « انتهای این درخت (اصل آن) کجاست؟ » گفت: « اصل این درخت در وجود پسرعمویت علی بن ابی‌طالب(ع) است.» (غایة المرام، ج 1، ص72 و بحارالانوار، ج 8، ص150)

     در تفسیر علی بن‌ إبراهیم‌ از امام صادق‌(ع) نقل شده است که فرمودند:« طوبی شجرة فی الجنّة فی دار أَمیر المؤمنین علیه السلام و لیس أحد من شیعته إلا و فی داره غصن من أَغصانها و ورقة من أوراقها یستظلّ تحْتها أمّة من الامم؛ طوبی‌ درختی‌ است‌ در بهشت‌، در خانۀ أمیرالمؤمنین‌ علیه‌السّلام‌ و هیچ یک‌ از شیعیان‌ او نیستند مگر آنکه‌ در خانه‌اش‌ یک‌ شاخه‌ از شاخه‌هایش‌ و یا یک‌ برگ‌ از برگ­هایش‌ می‌باشد که‌ در زیر سایۀ آن‌، امّتی‌ از امّت‌ها می آرمند.»(تفسیر قمّی‌، ص‌ 341)

     همچنین آن حضرت، در تفسیر آیه شریفه «ألم تر کیف ضرب الله مثلاً کلمةً طیبةً کشجرةٍ طیبةٍ أصلها ثابتٌ و فرعها فی السّماء؛ آیا ندیدی چگونه خداوند کلمه طیبه و گفتار پاکیزه را به درختی پاکیزه مثال زده که ریشه آن [در زمین] ثابت و شاخه آن در آسمان است.»(ابراهیم، آیه 24) فرمودند: « مقصود، نبی اکرم و پیشوایان پس از او هستند که اصل ثابت و پا بر جا دارند و مقصود از «فرعها» ولایت آن سروران است که باید آنها را پذیرفت.»(بحارالأنوار، ج 24، ص141)

      بنابراین بهشت که جای طیب و پاکیزه است مکان ورود پاکان و طیبان خواهد بود و حقیقت شجره طوبی، طهارت و پاکی است. با توجه به اینکه طهارت و قداست در دنیا با اشکال گوناگون محقق می­ گردد، در آخرت نیز به صورت درختی با شاخه  های گوناگون تمثل خواهد یافت و چون هر خوبی و خیر از ولایت سرچشمه می­ گیرد بدون ولایت، هیچ چیزی دارای ارزش ذاتی نیست در نتیجه ریشه این درخت در خانه ولایت است.

      این درخت شاخه ­های گوناگونی دارد از قبیل: طهارت، رحمت، عافیت، ایثار، إنفاق، عبودیت، عبادت، جهاد، نماز و روزه و... که همه آنها از این تنه و ریشه آبیاری می­ گردد و هر شاخه از این ریشه نیرو می­ گیرد و رشد می ­کند.