یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

ولایت

آگه نه­ ای مگر که پیمبر که را سپرد              روز غدیر خُم ّ ز منبر ولایتش

ناصرخسرو

یک امشب تازه داریم این نفس را              که بر فردا ولایت نیست کس را

نظامی

وِلایَت و مشتقات آن به معنای سرپرستی از واژه‌های پر استعمال قرآن کریم‌ است که به معنای مالکیت تدبیر و صاحب اختیار مورد استفاده قرار گرفته‌اند. در فرهنگ فارسی، برای لفظ «ولی» معانی متعددی از قبیل دوست، یار، صاحب، حافظ، آن که از جانب کسی در کاری تولیت دارد؛ بیان شده است. «ولایت» همان حکومت و سرپرستی است که در ریشه لغوی آن نهفته است. ولایت به معنای سرپرستی از دیدگاه شیعه بر دو نوع است:

ـ ولایت بر شی یا اشیاء مانند ولایت و سرپرستی شخص بر اموال کسی که مرده است.

ـ ولایت بر شخص یا اشخاص مانند سرپرستی ولی بر همه جوانب مالی فرزند یا مجنون و ولایت خداوند و فرستادگان او مانند برخی از پیامبران و ائمه معصومین در امور دنیا و آخرت.

شیعه ولایت را از مهم‌ترین ارکان دین می­ د‌اند. از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمودند: «بنی الإسلام علی خمسة أشیاء: علی الصّلاة و الزّکاة و الحجّ و الصّوم و الولایة. قال زرارة فقلت: و أیّ شیئ أفضل من ذالک؟ فقال: الولایة لأنّها مفتاحُهن و الوالی هو الدّلیل علیهنّ...؛ اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز و زکات و حج و روزه و ولایت. زراره گفت: گفتم که کدام چیز از اینها برتر است؟ پس فرمود: ولایت چون کلید آنهاست و والی به آنها راهنماست...»(اصول کافی، ج2، ص 18)

ولایت شامل همه شئونات دین اسلام از جمله زمامداری امور دینی اعم از ظاهری و باطنی، جسمی و روحی، دنیوی و اخروی، مادی و معنوی، عبادی و اجتماعی می‌شود.

بحث ولایت در احادیث زیادی از جمله: حدیث غدیر، منزلت، ثقلین، سفینه و... مورد تاکید رسول اکرم(ص) قرار گرفته است. در اهمیت ولایت همین بس که توحید ـ اصلی ­ترین شعار ادیان الهی ـ هم به واسطه ولایت محقق می ­شود؛ امام رضا(ع) در حدیث شریف سلسله الذهب به نقل از جد بزرگوارشان فرمودند که خداوند فرمود: «کلمه لا اله الا الله حصنی فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی بشرطها و انا من شروطها ؛کلمه توحید قلعه امن من است هرکس آن را بگوید در آن داخل شده است و هرکس در دژ من داخل شود از عذاب من در امان خواهد بود [البته] شرایطی دارد و من یکی از آن شرط‌ها هستم.»(کشف‏الغمة، ج‏2، ص‏308 و عیون اخبار الرضا، ج 2، ص135 و توحید صدوق، ص25)

از این فرمایش چنین استنباط می ­شود که توحید در صورتی مقبول درگاه خداوند است که همراه با پذیرش ولایت اهل بیت(ع) باشد. به ویژه وقتی که این حدیث در کنار حدیث شریف: «...یقول الله عز وجل: ولایة علی بن ابی طالب حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی؛ ولایت علی بن ابی طالب دژ محکم من است. پس هر کس داخل حصار من شود، از عذاب من در امان است؛» (عیون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 146؛ نیز ر.ک: امالی، ص 306) قرار داده شود.

حجت خدا

آن چنانکه از روایات استنباط می ­شود خداوند متعال، نظام دنیا را به گونه­ ای قرار داده است که بدون وجود امام(ع) امکان زندگی در روی زمین وجود ندارد، چرا که زمین به برکت وجود امام(ع) قرار و آرامش پیدا کرده است. در روایتی از امام صادق(ع) در مورد جایگاه ائمه(ع) نقل شده است: «جَعَلَهُم اللهُ ارکانَ الأرضِ اَن ­تَمیدَ بِهِم؛ خدا ایشان را ارکان زمین قرار داده است، تا اینکه آن­ها را به تزلزل و اضطراب نیندازد...»(اصول کافی، ج 1، ص197)

رسول اکرم(ص) در روزهای آخر عمر مبارکشان خطاب به مومنین فرمودند: «معاشر الناس کانى ادعى فاجیب وانى تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتى اهل بیتى، ما ان­ تمسکتم بهما لن تضلوا، فتعلموا منهم و لاتعلموهم، فانهم اعلم منکم، لاتخلو الارض منهم و لو خلت اذا لساخت باهلها؛ اى مردم! گویى نزدیک است که فراخوانده شوم و دعوت حق را لبیک گویم. من در میان شما دو امانت گرانبها قرار داده ­ام: کتاب خدا و عترت خود، اهلبیتم. اگر به آن دو چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید شد. از آنها فرا گیرید و در صدد تعلیم آنها نباشید که آنها از شما داناتر هستند. روى زمین از آنها خالى نمى­ ماند و اگر خالى بماند اهلش را در کام خود فرو می ­برد.»(مدینه البلاغه، ج 1، ص170؛ ینابیع الموده، ج 1، ص74)

بنابر این، بهره برداری از زمین به عنوان محل سکونت، منوط به وجود امام(ع) است. البته نه تنها زمین، بلکه آسمان هم به برکت وجود امام(ع) نگه داشته شده است. آن حضرت(ص) زمانی که ائمه اطهار(ع) را به جابر ابن عبدالله انصاری معرفی می کردند، فرمودند: «بِهِم یُمسِکُ اللهُ السّماءَ اَن تَقَعَ عَلَی الارضِ الاّ بِاِذنِه وَ بِهِم یَحفَظُ اللهُ الارضَ اَن تَمیدَ بَاَهلِها؛ خدا به وسیله ایشان، آسمان را از این که بدون اجازه او بر زمین افتد، نگاه می­ دارد و به وسیله ایشان، زمین را حفظ می­ کند که اهل خود را به تزلزل در نیاورد.»(بحارالانوار، ج 27، ص120)

افتادن آسمان بر زمین، نشانه به هم خوردن نظام آفرینش است. خدای عزوجل به برکت وجود اهل­ بیت(ع) آسمان را مانند سقفی بر سر ما نگاه داشته و فاصله مناسبی میان آن با زمین قرار داده است. این که نظام دنیا با حساب دقیق خود اداره می­ گردد، به برکت وجود امام است. علاوه بر آسمان و زمین، بقیه اموری که برای «حیات» انسان ضرورت دارد نیز متوقف بر وجود امام(ع) است. امام صادق(ع) فرموده­ اند: «... بِنا اَثَمرتِ الاَشجارُ و اَینَعَتِ الثِمارُ وَ جَرَتِ الأنهارُ و بِنا یَنزِلُ غیَثُ السماء و یَنبُتُ عُشبَ الاًرضِ ...؛ به سبب ما است که درختان میوه می ­دهند و میوه­ ها می­ رسند و رودها جاری می­ شوند و به سبب ما از آسمان باران می ­بارد و به سبب ما گیاهان در زمین می­ رویند.»(اصول کافی، ج 1، ص ۱۹۶)

این نوع بهره ­مندی موجودات از امام(ع) فرع بر شناختن ایشان نیست. افراد، چه امام را بشناسند و چه نشناسند، چه تسلیم ایشان بشوند و یا هیچ اعتقادی به ایشان نداشته باشند، در هر حال به برکت وجود امام در روی زمین سکونت داشته و از نعمت ­های مختلف آن بهره­ مند می ­گردند.

اهل بیت(ع) چشمه ای زلال

  گفتیم که انسان به لوث خیانت آلوده شده است و باید تطهیر شود. بدیهی است برای تطهیر آلودگی نمی توان از آب قلیل(مکتب های مادی) و مضاف (مکتب های التقاطی) استفاده نمود. آب پاک، کر و جاری لازم است. برای اطمینان از پاک بودن آب باید سراغ چشمه ای رفت که صاحب آن بر پاکیش مهر تأیید بزند. آن چنان که از آیات قرآن استنباط می شود تنها چشمه زلال تطهیر شده که هم مطهَّر است و هم مطهِّر، چشمه ولایت می باشد که در خانه اهل بیت(ع) جاری است: «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لاتَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّه الأُولَى وَ أَقِمْنَ الصَّلاه وَ آتِینَ الزَّکَاه وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا؛ و در خانه ‏هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینت هاى خود را آشکار نکنید و نماز برپا دارید و زکات بدهید و خدا و فرستاده ‏اش را فرمان برید خدا مى‏ خواهد آلودگى را فقط از شما اهل بیت[پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»(سوره احزاب، آیه33)

      برای دانستن اینکه اهل بیت چه کسانی هستند باید سراغ کسی رفت که این آیه را نازل فرموده است. خداوند در ماجرای حدیث کسا آنها چنین معرفی فرمود: «...یا مَلاَّئِکَتى وَ یا سُکّانَ سَماواتى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیَّهً وَ لا اَرْضاً مَدْحِیَّهً وَ لا قَمَراً مُنیراً وَ لا شَمْساً مُضِیَّئَهً وَ لا فَلَکاً یَدُورُ وَ لا بَحْراً یَجْرى وَ لا فُلْکاً یَسْرى اِلاّ فى مَحَبَّهِ هؤُلاَّءِ الْخَمْسَهِ، الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ. فَقالَ الاْمینُ جِبْراَّئیلُ: یا رَبِّ وَ مَنْ تَحْتَ الْکِساَّءِ؟ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ: هُمْ اَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّهِ وَ مَعْدِنُ الرِّسالَهِ هُمْ فاطِمَهُ وَ اَبُوها وَبَعْلُها وَ بَنُوها؛ ای فرشتگان من و ای ساکنان آسمانهایم به راستی که من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه دریای روان و نه کشتی در جریان را مگر به خاطر دوستی این پنج تن، اینان که در زیر کسایند. پس جبرئیل امین عرض کرد: پروردگارا کیانند در زیر کساء؟ خدای عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و معدن رسالت هستند: آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش...»(فروع کافى، ج‏8، ص‏53 و بحار الانوار، ج‏75، ص‏359) اگرچه حضرت زهرا(س) محور اهل بیت(ع) می­ باشند ولی در رأس این هرم، پیامبر گرامی اسلام(ص) قرار دارند که در طول عمر شریفشان مجری احکام الهی بوده به عنوان اسوه و انسان کامل به ما معرفی گردیده ­اند: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا؛ قطعا براى شما در رسول خدا سرمشقى نیکوست براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مى‏ کند.»(سوره احزاب، آیه21)

     بدیهی است مطالعه دهها کتاب تاریخی و سیره برای آشنایی با اخلاق آن بزرگوار و استنباط وظایف خود به عنوان خلیفه خدا در روی زمین کار آسانی نیست، بنابر این با چنگ زدن به فرهنگ ناب علوی به عنوان باب علم النبی از سرچشمه زلال اولین مومن به آیین محمدی(ص) جرعه های شیرین مکتب پیامبر را می ­چشیم.

     کتاب وزین نهج البلاغه مشحون از مطالبی است که ما برای تطهیر نفس به آنها احتیاج داریم ولی با کمال تأسف در جامعه ما محجور مانده است. شرح و توضیح همه آنها از توان حقیر خارج است؛ لذا در این سلسله یادداشتها با یاری خداوند به شرح یک خطبه (خطبه متقین) و یک نامه (نامه سی و یک) بسنده می­ کنیم.

رابطه سقیفه و عاشورا

 به گواهی تاریخ پیامبر اکرم(ص) در زمان حیات خود، بارها امام حسین (ع) را به مردم معرفی و مقام و منزلت ایشان را تبیین کردند. همچنین بارها برای مردم، از شهادت آن حضرت(ع) سخن گفتند و به مردم هشدار دادند. اما متاسفانه پس از گذشت حدود پنجاه سال از زمان رحلت رسول خدا(ص) امام حسین و اصحاب باوفایشان را شهید کردند و اهل بیت عصمت و طهارت را به اسارت بردند.

      یکی از مهم‌ترین دلایلی که مردم این‌گونه از اهل بیت(ع) روی­گردان شده و آن حضرت(ع) را به شهادت رساندند، شورای سقیفه است. افرادی که پس از رحلت رسول خدا(ص) خلافت را از محل حقیقی خویش خارج کردند و موجب شدند که ‌‌حضرت علی(ع) بیست و پنج سال خانه نشین گردند، از اولین عاملین واقعه عاشور‌ا هستند.

      پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و انتخاب خلیفه اول توسط خواص حاضر در شورای سقیفه، به تعصب ­های قومی و قبیلگی، دامن زده شد. اندیشه دنیاپرستی رواج یافت. با کنار گذاشته شدن مومنان واقعی و شایستگان، زمینه برای حضور منافق­ ها و نالایق­ ها، در ارکان زمامداری ولایت­ ها فراهم گردید و به تبع آن بنی امیه در شام به حکومت رسیدند.

      سقیفه در لغت به مکان سرپوشیده و سقف ­دار گفته می­ شود. در تاریخ اسلام واژه سقیفه به سقیفه بنی ساعده ـ که مجلس شورای انصار بود و در بیرون مدینه قرار داشت ـ اشاره دارد. شورای سقیفه اولین حرکت سیاسی انصار (اوس و خزرج) بعد از رحلت رسول اکرم(ص) بود و به منظور بیعت با سعد بن عباده به عنوان جانشین پیامبر(ص) شروع شد که به نفع مهاجران به رهبری ابوبکر تمام گردید.

Image for post

      بنا بر تصریح مورخین، بزرگترین و مهمترین عامل ایجاد حادثه سقیفه، دنیاطلبی مهاجر و انصار بوده است. مقداد بن عمرو می ­گوید: « ترجیح دنیا بر آخرت باعث شد خلافت را از خاندان پیامبر اکرم(ص) و اولین ایمان آورنده به رسول خدا(ص) و پسر عموی او و داناترین و فقیه­ ترین و رنج­ کشیده­ ترین مردم در راه اسلام دور کند.»(تاریخ یعقوبی، ج2، ص54)

      حضرت علی(ع) در خطبه شقشقیه پس از بیان ماجرای غم ­انگیز غصب منصب جانشینی پیامبر اعظم(ص) و انتقال خلافت از خلیفه اول به دوم و سوم، چگونگی دست­یابی خود به حکومت را بیان کرده و از پیمان شکنی اصحاب جمل و خروج خوارج از دین و ظلم معاویه و اصحاب او سخن می گوید. آن حضرت(ع) عامل همه این حوادث را دنیاپرستی دانسته و می فرمایند: «ولکنهم حیلت الدنیا فی اعینهم و راقهم زبرجها؛ اما دنیا در چشمانشان زیور یافت و زینت دنیا آنان را شگفت زده کرد.»

      تشکیل شورای سقیفه آثار زیانباری برای جامعه اسلامی داشت که اولین اثر این رویداد ـ خواسته یا ناخواسته ـ بی­ توجهی به شایستگان و ترجیح فاضل به افضل بود. این امر کم­ کم به صورت یک سنت درآمد و باعث رواج این فکر شد که علی­ رغم وجود شایستگان برای در دست گرفتن قدرت و حکومت، عدول به دیگران که در مراتب بالایی از شایستگی نیز نیستند، اما متکی به رأی مردم هستند، امری پسندیده و مقبول است.

       ابن ابی الحدید ضمن اعتراف به این امر چنین می ­نویسد: «مردم از کسی که از نظر فضیلت، جهاد، علم، سیادت و شرافت همتایی نداشته عدول کردند و با کسانی که او نیز پارسا و عادل بود بیعت کردند. این داستان شبیه این است که در شهری دو فقیه باشند یکی عالم و دیگری اعلم، حال اگر پادشاه، فقیه عالم را به جای اعلم به منصب قضاوت منصوب کند و به همین سبب فقیه اعلم از این کار رنجیده و آزرده گردد، خدشه ­ای به کار قاضی نیست و نمی ­شود او را فاسق خواند.» (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج1، ص157)

     دومین اثر حادثه سقیفه این بود که میان مقبولیت و مشروعیت خلط آشکاری واقع شد. بیعت مردم ملاک حقانیت حاکم شد. این ثمره سقیفه در دراز مدت باعث شد که هر کسی به هر طریقی به قدرت و حکومت برسد و بتواند از مردم برای خود بیعت بگیرد، حاکم قانونی و شرعی محسوب شود که این امر نقطه آغاز انحراف در حکومت اسلامی بود.

      از جمله آثار دراز مدت شورای سقیفه این بود که امامت و خلافت از یکدیگر جدا شدند. منصب جانشینی پیامبر اکرم(ص) که منصبی الهی بود و امامت نام داشت به منصبی دنیوی تبدیل شد و به خلافت تغییر نام یافت و این نظریه که اختیار حکومت با ملت است تثبیت گردید. «بر همین اساس فقها و متکلمان اهل سنت بر عدم لزوم نص و عصمت امام اتفاق نظر دارند و اجتهاد را برای او کافی می دانند و خلافت مفضول را با وجود افضل صحیح می ­دانند و معتقدند فسق موجب برکناری خلیفه نمی ­شود و نیز خلافت را می ­توان از طریق غلبه­ گری به دست آورد.»(نظام حکومت و مدیریت در اسلام، ص355) ثمره حادثه سقیفه این بود که در صدر اسلام کسانی چون معاویه و سلسله­ های بنی ­امیه و بنی­ عباس  خود را جانشینان پیامبر(ص) قلمداد می­ کردند و حکومت بر مردم را حق مسلم خود می­ دانستند.

      یکی از والیان گمارده شده از سوی عمر و عثمان، معاویه است. وی بعد از شهادت امام علی(ع) ادعای خلافت کرد و از مردم بیعت گرفت؛ ابتدا مردم شام با وی بیعت کردند. البته او از زمانی که استاندار شام بود به فکر تبلیغ و ترویج و معرفی خود و فراهم کردن زمینه ­های خلافت بود. وی در برپایی جنگ جمل اگر چه در ظاهر ادعای خون خواهی خلیفه سوم را داشت؛ اما در واقع اقدامی برای دستیابی به حکومت و رسیدن به خلافت بود و همچنین جنگ صفین که علیه امام علی(ع) به راه انداخت.

       معاویه برای تقویت پایه ­های خلافت از هوش و سیاستمداری سه تن از بزرگان صحابه یعنی عمرو عاص و زیاد بن ابیه و مغیره بن شعبه برخودار بود. مغیره بن شعبه نخستین کسی است که معاویه را تشویق کرد تا یزید را ولیعهد خویش سازد. در دو دهه خلافت معاویه، بنی­ امیه تلاش کردند تمام آثار و نشانه­ های دین و دیانت را از میان بردارند. بعد از شهادت حضرت علی(ع) با فریب یاران امام حسن(ع) عرصه را بر آن حضرت(ع) تنگ کرده و به دست همسر فریب خورده ­اش به آن حضرت(ع) زهر خورانده و به شهادت رساندند. در مورد امام حسین(ع) موضوع بیعت را مطرح کردند. البته می ­دانستند که آن حضرت(ع) اهل بیعت با یزید نیست. خواستند ایشان را در مراسم حج ترور کنند که امام از این امر با خبر شده و از مکه خارج شدند. امام(ع) را به عنوان کسی که از بیعت با خلیفه زمان امتناع کرده است، معرفی کردند تا بتوانند افکار عمومی را علیه ایشان بسیج کنند و آنان را به رویارویی نظامی بکشانند.

      در چنین موقعیتی مردمی که اسلام را از طریق واعظان و مبلّغان معاویه و یزید یاد گرفته ­اند به جای همراهی امام حسین (ع) به نبرد با او می ­پردازند. به این ترتیب شمشیری که پنجاه سال پیش در جریان سقیفه از غلاف درآمده بود در کوره حوادث روزگار تیز و برنده­ تر شد و در سال شصت و یک هجری قمری با قرار گرفتن در حنجره امام حسین(ع) به پایان راه رسید.

      در ماجرای کربلا، تمام کسانی که بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) با غصب حکومت، اهل‏ بیت(ع) را از صحنه اجتماعی و سیاسی امت کنار زدند، تا آنان ‏که برای کشتن ایشان گرد آمدند و با بنی ­امیه همراهی و از یزید متابعت کردند، شریک جرم هستند. این نکته را در زیارت عاشورا یادآور می­ شویم: «اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَه عَلَى ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِی جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شَایَعَتْ وَ بَایَعَتْ و تابَعَت عَلَى قَتْلِهِ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِیعاً؛ خدایا لعنت کن اوّلین ظالمی را که به حق محمّد و آل محمّد ظلم کرد و آخرین کسى را که در این راه از او پیروی نمود. خدایا لعنت کن گروهی را که با حسین جنگیدند و گروهی را که همراهى نمودند و گروهی را که برای کشتن او پیمان بستند و از آن پیمان تبعیت کردند. خدایا همه آنها را لعنت کن» نتیجه بحث:

کان که طرح بیعت شورا فکند      خود همانجا طرح عاشورا فکند

چرخ در یثرب رها کرد از کمان       تیر کاندر نینوا شد بر نشان

                                                                                                   نیّرتبریزی

برکه

تالاب، دریاچه، استخر، آبگیر، حوض، چاله آب، آب انبار، آبدان، غدیر:

هزار چشمه روشن، هزار برکه پاک            بهای یک رگ و یک قطره خون چکیدن نیست

                                                                                 پروین اعتصامی

       واژه غدیر در زبان عربی به معنای برکه آمده است محل جمع شدن آب باران؛ غدیر خم به برکه یا آبگیری گفته می ­شود که در محلی نزدیک منطقه جحفه قرار دارد و گذرگاه مسافران مکه معظمه به سوی شهرهای مدینه، شام، مصر، عراق و ... می­ باشد. غدیر خم در آن روزگار چشمه‌ای روان و درختانی کهنسال داشت. به دلیل موقعیت مناسب غدیر خم، حاجیان شهرها و سرزمین‌های مختلف عربستان پس از انجام مناسک حج و هنگام بازگشت به شهر و دیارشان در این منطقه از هم جدا می شدند. این برکه همانند ده ها آبگیر کوچک و بزرگی بود که در شن­زارهای خشک و بی آب و گیاه حجاز تا مدتی آب­های باران را برای رهگذران تشنه و خسته ذخیره می­ کرد. غدیر خم برکه ­ای بی نام و نشان بود که فقط برخی از ساربانان آن را می­ شناختند. آنچه نام این محل را در تاریخ اسلام مهم و به یادماندنی کرده است اعلام امامت و جانشینی حضرت علی(ع) در آخرین حج پیامبر اکرم(ص) در این منطقه بود.