یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

شاهد رازدار

   براساس آیات قرآن و احادیث، خداوند شاهد رازدار می ­باشد. خداوند هم شاهد است: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شَهِیدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ؛ بگو اى اهل کتاب چرا به آیات خدا کفر مى­ ورزید با آنکه خدا بر آنچه مى‏ کنید گواه است.»(آل عمران، آیه۹۸) و: «الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ؛ همان [خدایى] که فرمانروایى آسمان ها و زمین از آن اوست و خدا بر هر چیزى گواه است.»(بروج، آیه۹) و هم رازدار؛ امام علی(ع) در این خصوص فرمودند: «الْحَذَرْ الْحَذَرْ فَوَاللّهِ لَقَدْ سَتَرَ حَتَّی کانَّهُ غَفَرَ؛ بر حذر باشید، بر حذر باشید! از عیب ­ها و گناهان؛ به خدا قسم، خداوند عیب ها را پوشانیده آن چنان که گویی بخشیده است.»(نهج البلاغه، حکمت30)

       یکی از صفات خدا «ستّار العیوب» است. خداوند در دنیا رازداری می ­کند و عیب­ های بندگانش را می­ پوشاند. ائمه اطهار(ع) در دعاها و مناجات خود بارها به این نکته اشاره کرده ­اند. امام زین العابدین(ع) خطاب به خداوند عرض می­ کنند: «یا الهی فَکمْ مِنْ عَیبٍ سَتَرْتَهُ عَلَی فَلَمْ تَفْضَحْنی؛ بارالها! چه بسیار عیوبی را که تو از دیگران پنهان نمودی و آبروی مرا نبردی.»(صحیفه سجادیه، دعاى16)

            البته ستار بودن خدا، به این معناست که اعمال انسان­ ها را از دیگر انسان­ ها می­ پوشاند تا آبروی آنان حفظ گردد. پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) چشم خدا در میان خلق هستند و اعمال آنان را می ­بینند.

رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم          با دوست بگوییم که او محرم راز است

                                                                                   حافظ

ای خدا، ای رازدار بندگان شرمگینت                ای توانایی که بر جان و جهان فرمانروایی

ای خدا، ای هم ­نوای ناله پروردگانت               زین جهان، تنها تو با سوز دل من آشنایی

                                                                                       مهدی سهیلی

کعبه آمال

  انسان­ ها با آرزوهایشان زندگی می­ کنند؛ آرزوهای ریز و درشت، خوب و بد، ساده و پیچیده و بعضی اوقات دست نیافتنی. اگر چه اغلب افراد در بعضی از این آرزوها مشترک هستند مانند: پولدار شدن، داشتن بچه، خریدن ماشین و...؛ این آرزوها از اول خلقت بوده است تا آخر دنیا هم خواهد بود. 

          بعضی از این آرزو­ها ویژه عده ­ای خاص است مانند: قبولی در کنکور برای جوانان و سلامتی برای بیماران و... در این میان بعضی از آرزوها برای برخی از افراد بیش از حد مهم و حیاتی است و برای رسیدن به آنها با جان و دل می­ کوشند که به آن کعبه آمال گفته می ­شود؛ مانند: گرفتن اقامت در آمریکا برای یک غربزده.

          عده ­ای نیز در آرزوی«معرفت» می ­سوزند. این دسته از انسان ­ها ـ که تعدادشان هم خیلی کم است ـ تمام عمرشان را صرف معرفت خدا می ­نمایند. آنها حاضرند تمام کتاب ها را بکاوند و تمام دنیا را سیاحت نمایند تا به خانه دوست راه پیدا کنند.

          خانه دوست کجاست؟ / در فلق بود که پرسید سوار/ آسمان مکثی کرد/ رهگذر شاخه نوری که به لب داشت/ به تاریکی شن ها بخشید و به انگشت/ نشان داد سپیداری و گفت/ نرسیده به درخت/ کوچه باغی است که از خواب خدا/ سبزتر است/ و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است/ می روی تا ته آن کوچه/ که از پشت بلوغ سر به در می آرد/ پس به سمت گل تنهایی می پیچی...

                                               سهراب سپهری

یاد خدا

     با توجه به نقش حیاتی ذکر و یاد خدا در زندگی انسان­ ها: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ همان کسانى که ایمان آورده ‏اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى‏ گیرد. آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى‏یابد.»(رعد، آیه۲۸) خداوند به مومنین امر فرمود بسیار به یاد خدا باشند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا* وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَه وَ أَصِیلا؛ اى کسانى که ایمان آورده ‏اید خدا را بسیار یاد کنید و صبح و شام او را به پاکى بستایید.»(احزاب، آیات۴۲ ـ41) و چون نماز بالاترین ذکر است: «اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَ أَقِمِ الصَّلاه إِنَّ الصَّلاه تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ؛ آنچه از کتاب به سوى تو وحى شده است بخوان و نماز را برپادار که نماز از کار زشت و ناپسند باز مى­ دارد و قطعا یاد خدای بزرگتر است و خدا مى‏ داند چه مى ‏کنید.»(عنکبوت، آیه۴۵) خداوند، دائم در نماز بودن را یکی از صفات مومنین واقعی شمرده است؛ گاه با آوردن فعل مضارع که دلالت بر استمرار و مداومت دارد: «ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ* الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ؛ این است کتابى که در آن هیچ تردیدى نیست[و] مایه هدایت تقواپیشگان است. آنان­که به غیب ایمان مى ­آورند و نماز را بر پا مى ­دارند و از آنچه به ایشان روزى داده‏ ایم انفاق مى کنند.»(بقره، آیات ۳ـ2) گاه با آوردن قید: «...إِلا الْمُصَلِّینَ* الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ دَائِمُونَ...؛ غیر از نمازگزاران، همان کسانى که بر نمازشان پایدارى مى­ کنند.» (معارج، آیات ۲۳ـ 22)

         در آیات بسیاری از قرآن مجید بر لزوم مداومت بر نماز تأکید شده است که از آن جمله می‌توان به آیات 238 سوره بقره، 55 سوره مائده، 92 سوره انعام و... اشاره کرد. بنابر آیات قرآن مجید، انسان برای رسیدن به مقامات و اسرار نماز ‌باید دائم در مقام بندگی باشد که یکی از نشانه­ های آن استمرار اقامه نماز است.

خوشا آنان‌که الله یارشان بی         به حمد و قل هوالله کارشان بی

خوشا آنان‌که دائم در نمازند            بهشت جاودان بازارشان بی

                                                باباطاهر

عرش الهی

 درگاه دوست یا حضور خدا، یک مفهوم دینی و معنوی است و تصور مادی آن به این معنا که خداوند مانند سلاطین در جایی درگاه و بارگاهی دارد، تصور اشتباهی می باشد. بر اساس آموزه­ های ادیان آسمانی، خداوند همه جا حضور دارد و از همه چیز آگاه است. تعبیر خانه خدا به مسجدالحرام و سایر مساجد کنایه از اماکنی است که در آن مکان­ ها بیشتر با خدا راز و نیاز می شود.

     خداوند بی نیاز مطلق است و به جا و مکان نیازی ندارد. معنای کنایی کلمات کرسی و عرش در آیات قرآن به مراتب فراتر از معنای لغوی آنهاست: «اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاتَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لانَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لایُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لایَؤُدُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ؛ خداست که معبودى جز او نیست زنده و برپادارنده است نه خوابى سبک او را فرو مى‏ گیرد و نه خوابى گران، آنچه در آسمان­ ها و آنچه در زمین است از آن اوست. کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه را که در پیش روى آنان و آنچه در پشت‏ سرشان است مى‏ داند و به چیزى از علم او جز به آنچه بخواهد احاطه نمى‏ یابند. کرسى او آسمان­ ها و زمین را در بر گرفته و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست و اوست والاى بزرگ.»(بقره، آیه۲۵۵) و همچنین: «إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ فی‏ سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْش؛ پروردگار شما خداوندی است که آسمان‏ ها و زمین را در شش روز(شش دوران) آفرید، سپس به تدبیر جهان هستی پرداخت.»(یونس، آیه3)

     کرسی در لغت به معنای اصل و اساس می ‏باشد و به هر چیزی به هم پیوسته ـ مانند تخت­ های کوتاه ـ گفته می شود. بدیهی است که منظور از کرسی و عرش خداوند تختی معیّن در مکانی خاص نیست، برای اینکه خداوند جسم نیست. کرسی و عرش استعاره از حاکمیت و تخت حکومت می­ با‏شد. هنگامی که از عرش الهی صحبت می ­شود، مجموعه جهان هستی مدنظر می ­باشد.

      مولای متقیان، حضرت علی(ع) می­ فرماید: «ان الملائکه تحمل العرش و لیس العرش کما تظن کهیئْة السریر و لکنه شئ محدود مخلوق مدّبر و ربک مالکه لا انه علیه ککون الشئ علی الشئ؛ ملائکه عرش را حمل می کنند. معنای عرش آن چه که گمان می ‏کنید نیست، بلکه عرش شئ محدودی است که خداوند آن را خلق کرده و مالک آن خداوند است، نه این که عرش روی زمین است؛ مانند بودن چیزی روی چیزی.»(بحار الأنوار، ج 55، ص9)

        آن حضرت در مورد کرسی هم فرمودند: «الکرسی محیط بالسماوات و الارض و ما بینهما و ما تحت الثری؛ کرسی، احاطه به زمین و آسمان­ ها و آن چیزی است که بین آن­ها و زیر اعماق زمین قرار گرفته است.»(همان، ج1،ص260)

       در بیان نورانی امام صادق(ع) کرسی به مراتب از آسمان ­ها و زمین وسیع ‏تر است: «ما السماوات و الارض عند الکرسی الا کحلقه خاتم فی فلاه و ما الکرسی عند العرش الا کحلقه فی فلاه؛ آسمان­ ها و زمین در برابر کرسی همچون حلقه انگشتری است در وسط بیابان و کرسی در برابر عرش همچون حلقه ‏ای است در وسط بیابان.»(مجمع البیان‌، ج 1و2، ص362)

آفرینش انسان

     در مورد مبدأ پیدایش انسان تعابیر مختلفی در قرآن کریم مطرح شده است:

      الف ـ گِل: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ؛ اوست کسى که شما را از گِل آفرید آنگاه مدتى را[براى شما] مقرر داشت و اجل حتمى نزد اوست سپس شما تردید مى‏ کنید.»(انعام، آیه2) همچنین آیه: «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ؛ همان کسى که هر چیزى را که آفریده است نیکو آفریده و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد.»(سجده، آیه۷)   

     ب ـ آب: «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا وَکَانَ رَبُّکَ قَدِیرًا؛ و اوست کسى که از آب بشرى آفرید و او را[داراى خویشاوندى] نسبى و دامادى(سببی) قرار داد و پروردگار تو همواره تواناست.»(فرقان، آیه۵۴) همچنین آیه:  «فَلْیَنْظُرِ الإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ* خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ* یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرَائِبِ؛ پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است. از آب جهنده ‏اى خلق شده[که] از صلب مرد و میان استخوان ­هاى سینه زن بیرون مى ‏آید.»(طارق،آیات7ـ5)   

     پ ـ نطفه: «خَلَقَ الإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ؛ انسان را از نطفه اى آفریده است، آنگاه او دشمنی آشکار است.»(نحل، آیه۴) همچنین آیه: «إِنَّا خَلَقْنَا الإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا؛ ما انسان را از نطفه مختلطى آفریدیم و او را مى ‏آزماییم بدین جهت او را شنوا و بینا قرار دادیم.»(دهر، آیه۲)   

      ت ـ خاک و نطفه: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِمُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِی الأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّى وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لایَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا...؛ اى مردم اگر در باره برانگیخته شدن در شک هستید پس[بدانید] که ما شما را از خاک آفریده ‏ایم، سپس از نطفه سپس از علقه آنگاه از مضغه داراى خلقت کامل و خلقت ناقص تا[قدرت خود را] بر شما روشن گردانیم و آنچه را اراده مى‏ کنیم تا مدتى معین در رحم­ ها قرار مى‏ دهیم آنگاه شما را[به صورت] کودک برون مى ‏آوریم، سپس[ادامه مى ‏دهیم] تا به حد رشدتان برسید و برخى از شما مى ‏میرد و برخى از شما به غایت پیرى مى ‏رسد به گونه ‏اى که پس از دانستن، چیزى نمى‏ داند...»(حج، آیه۵) همچنین آیه: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخًا وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلا مُسَمًّى وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ؛ او همان کسى است که شما را از خاکى آفرید سپس از نطفه‏ اى، آنگاه از علقه اى و بعد شما را[به صورت] کودکى بر مى ‏آورد تا به کمال قوت خود برسید و تا سالمند شوید و از میان شما کسى است که مرگ پیش‏رس مى ‏یابد و تا به مدتى که مقرر است برسید و امید که در اندیشه فرو روید.» (غافر، آیه۶۷)

            اگر چه در ظاهر اختلافی بین آیات دیده می ­شود ولی با تأمل در آیات فوق الذکر می­ توان دریافت که اختلافی وجود ندارد بلکه مراحل گوناگون خلقت انسان مدنظر بوده است. بنابر این، خاکی بودن انسان یا از این جهت است که آفرینش همه انسان­ ها به حضرت آدم(ع) منتهی می ­شود و خلقت حضرت آدم(ع) از خاک بوده است و یا اینکه خاک به مواد غذایی و مواد غذایی به نطفه تبدیل می­ شود. به بیان ساده، خاک مبدأ نطفه و نطفه مبدأ انسان می باشد.