مولای متقیان علی (ع) در بخشی از خطبه ۲۲۲ در وصف اهل ذکر می فرمایند:«...إِنَّ لِلذِّکرِ لَأَهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیَا بَدَلًا فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَیْعٌ عَنْهُ یَقْطَعُونَ بِهِ أَیَّامَ الْحَیَاةِ وَ یَهْتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ فِی أَسْمَاعِ الْغَافِلِینَ وَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ یَأْتَمِرُونَ بِهِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ یَتَنَاهَوْنَ عَنْهُ فَکأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْیَا إِلَى الْآخِرَةِ وَ هُمْ فِیهَا فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِک فَکأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُیُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِی طُولِ الْإِقَامَةِ فِیهِ وَ حَقَّقَتِ الْقِیَامَةُ عَلَیْهِمْ عِدَاتِهَا فَکشَفُوا غِطَاءَ ذَلِک لِأَهْلِ الدُّنْیَا حَتَّى کأَنَّهُمْ یَرَوْنَ مَا لَا یَرَى النَّاسُ وَ یَسْمَعُونَ مَا لَا یَسْمَعُونَ فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِک فِی مَقَاوِمِهِمُ الْمَحْمُودَةِ وَ مَجَالِسِهِمُ الْمَشْهُودَةِ وَ قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِینَ أَعْمَالِهِمْ وَ فَرَغُوا لِمُحَاسَبَةِ أَنْفُسِهِمْ عَلَى کلِّ صَغِیرَةٍ وَ کبِیرَةٍ أُمِرُوا بِهَا فَقَصَّرُوا عَنْهَا أَوْ نُهُوا عَنْهَا فَفَرَّطُوا فیهَا وَ حَمَّلُوا ثِقَلَ أَوْزَاِرِهمْ ظُهُورَهُمْ فَضَعُفُوا عَنِ الِاسْتِقْلَالِ بِهَا فَنَشَجُوا نَشِیجاً وَ تَجَاوَبُوا نَحِیباً یَعِجُّونَ إِلَى رَبِّهِمْ مِنْ مَقَامِ نَدَمٍ وَ اعْتِرَافٍ...؛ همانا برای ذکر مردمانى وجود دارد که یاد خدا را به جاى دنیا برگزیده اند و تجارت و خرید و فروخت، آنان را از آن مانع نشود. سراسر عمر را با یاد خدا گذرانند و نهى و منع خداوند را در آنچه حرام کرده به گوش غافلان مى خوانند. مردم را به عدالت فرمان مى دهند و خود به عدالت کار مى کنند. مردم را از کارهاى زشت بازمى دارند و خود مرتکب آن نمى شوند. گویى دنیا را طى کرده اند و به آخرت رسیده اند و اکنون در جهان آخرت اند و آنچه را که آن سوى دنیاست به عیان دیده اند. گویى به حالات پوشیده اهل برزخ با وجود طولانى بودن اقامتشان در آنجا آگاه اند و مى دانند که چه مدت است که در آن عالم به سر مى برند. قیامت وعده هایش را برایشان تحقق بخشیده و زنگ تردید از دلشان زدوده است. و اکنون براى مردم دنیا پرده از آن بر مى گیرند، چنانکه گویى آنچه مردم نمى بینند، آنان مى بینند و آنچه نمى شنوند، مى شنوند. اگر آنان را در عقل خود تصور کنى بینى که در آن جایگاه پسندیده و مجلس شایسته دفترهاى اعمال خود را گشوده اند و براى محاسبه نفس خود از هر کار دست کشیده اند، هر خرد و بزرگ را که به آن مأمور شده اند، ولى در انجامش قصور ورزیده اند، یا از آن نهى شده اند و مرتکب آن شده اند، مى نگرند. در حالى که، بار گناهان بر پشتشان سنگینى مى کند و از تحمل آن ناتوان شده اند، گریه گلویشان را مى فشارد و با مویه و ناله پاسخ یکدیگر را مى دهند. به درگاه پروردگار خود پشیمان و معترف به زارى آواز بر مى دارند...».
یکی از معجزات پیامبر اکرم(ص) معراج آن حضرت بود. اعجاز آن هم در جسمانی بودن آن است.
بحث معراج از نصوص قرآنی است و در نص از آن بحث شده است .
مفسرین هم در تفسیر آیه اول سوره اسری: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ؛ منزه است آن [خدایى] که بنده اش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى که پیرامون آن را برکت داده ایم سیر داد تا از نشانه هاى خود به او بنمایانیم که او همان شنواى بیناست (سوره اسراء، آیه ۱) هو در سوره والنجم: « ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى* فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى* فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى؛ سپس نزدیک آمد و نزدیکتر شد تا [فاصله اش] به قدر [طول] دو [انتهاى] کمان یا نزدیکتر شد. آنگاه به بنده اش آنچه را باید وحى کند وحى فرمود (سوره والنجم، آیات ۱۰ـ8)
کتابهای زیادی در مورد معراج نوشته شده است از جمله: معراج در تفسیر سوره والنجم( شهید دستغیب) راهیان کوی دوست (آیت الله مصباح یزدی)
طبق روایت در شب هفدهم ماه مبارک رمضان جبرئیل آمد و پیامبر اکرم (ص) را از مسجد الحرام به مسجد الاقصی و از آنجا سوار بر براق به آسمانها برد هفت آسمان را سیر کردند و هر هر آسمان حوادثی اتفاق افتاد و آیاتی به آن حضرت نشان داده شده که وارد جزئیات نمی شویم.
در بحث معراج یک جلسه پرسش و پاسخی بین خدا و پیامبر اکرم(ص) اتفاق افتاده که ان شاء الله در بیست، سی جلسه آن را مطرح می کنیم.
گزارش این جلسه را از زبان حضرت علی نقل می کنیم. ظاهرا رسول اکرم(ص) با توجه به اطمینان خاطری که به این شاگردشان داشتند به ایشان گفته اند و آن حضرت به دیگران نقل کرده اند. این حدیث به نقل از حضرت علی (ع) نقل شده است.
رُوِی عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) أَنَّ النَّبِی(ص) سَأَلَ رَبَّهُ سُبْحَانَهُ لَیلَةَ الْمِعْرَاجِ فَقَالَ یا رَبِّای الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی لَیسَ شَیءٌ أَفْضَلَ عِنْدِی مِنَ التَّوَکلِ عَلَی وَ الرِّضَا بِمَا قَسَمْتُ یا مُحَمَّدُ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَحَابِّینَ فِی وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَعَاطِفِینَ فِی وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَوَاصِلِینَ فِی وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَوَکلِینَ عَلَی...
اولین سوال در مورد افضل اعمال بوده است . خداوند به عنوان عالم الغیب و الشهاده که هم سؤال را می داند و هم از فلسفه سوال بباخبر است ابتدا به سؤال جواب می ده سپس به فلسفه سوال
جواب سؤال ساده است اافضل اعمال توکل و رضا به قسمت
فلسف سؤال ؛ خداوند می داند پیامبر می خواهد به عمل به افضل اعمال می خواهد ر پیشگاه خداوند ه محبوبیت برسد لذا خداوند جواب می دهد اگر غرض رسیدن به محبوبیت است من بر خودم واجب کرده ام این افراد را دوست داشته باشم:
1 ـ کسانی به خاطر من همدیگر را دوست دارند
۲ ـ به خاطر من نسبت به همدیگر عطوفت و مهربانی می کنند
۳ ـ به خاطر من صله رحم می کنند
۴ ـ بر من توکل می کنند
خداوند در اینجا خلاصه کرده است در قرآن فرموده است همه چیز باید به خاطر خدا باشد: « قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ بگو در حقیقت نماز من و [سایر] عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانیان است (سوره انعام، آیه 162)
برای اینکه بدانیم کارمان خالص برای خداست باید به روش مولایمان علی اقتدا کنیم . آن بزرگوار بعد اینکه افطار سه روز را به ترتیب به مسکین،یتیم و اسیر دادند یک جمله فرمودند:« إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لانُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَ لا شُکُورًا؛ ما براى خشنودى خداست که به شما مى خورانیم و پاداش و سپاسى از شما نمى خواهیم (سوره انسان، آیه۹)
اگر کاری را انجام دادیم و چشمداشت مادی( پول، هدیه و...) و معنوی (تشکر و ...) داشتیم کار خالص برای خدا نیست.
کاری که به خاطر خدا نباشد هباء منثوراست در قیامت دستمان خالی است . وجه مشترک سخنان تمام کسانی که در زندگی برای زندگی(تلویزیون) سه دقیقه در قیامت (کتاب) شنود(کتاب) و... از دوران کما گزارش داده اند این بود که دیدم دستم خالی است ....
قصیده از قالب های شعر کلاسیک فارسی است. در این قالب شعری، بیت اول با مصراعهای زوج همقافیه است و با غزل در تعداد ابیات و موضوع شعر فرق دارد. تعداد ابیات قصیده از پانزده بیت بیشتر است و موضوع آن، اغلب مدح، رثا، وصف، پند و اندرز، شکوه و... است.
قصیده از شش بخش: مطلع، تغزّل (یا تشبیب و نسیب) تخلص، بخش اصلی، شریطه ( یا دعا) و مقطع تشکیل می شود. شاعر ابتدا برای آماده نمودن ذهن مخاطب و جهت درک بهتر مقصود وی، ابیاتی را در ذکر سجایای محبوب یا تعریف و توصیف مناظر طبیعی مانند بهار، پائیز، غروب، دشت و دمن میآورد که در واقع به منزله مقدمه و پیش درآمد قصیده است که اصطلاحاً به آن تشبیب یا نسیب هم میگویند و چون در غزل نیز این گونه است به این مقدمه تغزّل هم گفته میشود. پس از تشبیب، شاعر با بیانی لطیف و تخیلی قوی به اصل مقصود خود میپردازد این بیت ـ که در آن گریز به مقصود اصلی صورت میگیرد ـ تخلص نامیده می شود. بعد از بیان مقصود اصلی، در انتهای قصیده ـ تحت شرایطی ـ دعایی به درگاه الهی عرضه میشود.
بهاریه شعری است که شاعران در استقبال از فصل بهار و فروردین می سرایند. ادبیات فارسی، سرشار از بهاریه هاست؛ بهاریههایی از شاعران بزرگ از قبیل منوچهری، عطار، خاقانی، مولوی، حافظ، سعدی، ملکالشعرای بهار و... مضمون بهاریه ها در ابتدا ساده بود و به وصف گل و بوستان خلاصه می شد.
در شعر کهن، بهار اغلب به خاطر طراوت و خرمی ستوده میشود ولی در شعر معاصر علاوه بر آن، بار نمادین معنایی پیدا کرده است. در بهاریه های پس از مشروطه، مفاهیم سیاسی و اجتماعی نیز مطرح شده است که زمینه برای نمادپردازیهای امروزی هموار گردیده است. البته شاعران نیز با توجه به شرایط اجتماعی عصر خود مضمامین جدیدی را به آنها افزوده اند. در هر حال، یادی از قیامت طبیعت و اشاره به قدرت الهی در این رستاخیز عالم، از مضمامین ثابت اغلب بهاریههاست.
آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب با صد هزار زینت و آرایش عجیب
رودکی
آمد بهار خرم و آورد خرمى وز فر نوبهار شد آراسته زمى
منوچهری
بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد
مولوی
رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود درود باد بر این موکب خجسته، درود
سعدی
بهار آمد گل و نسرین نیاورد نسیمی بوی فروردین نیاورد
ابتهاج
باد نوروز وزیده است به کوه و صحرا جامه عید بپوشند، چه شاه و چه گدا
امام خمینی(ره)
اگر چه پس از انقلاب اسلامی از تعداد بهاریهها کاسته شد، اما مضامین جدیدی ـ مانند مهدویت ـ به آن وارد گردید. یکی از معروفترین بهاریههای دوران انقلاب اسلامی را امام خمینی(ره) سروده اند. قصیده بهاریه انتظار، که در آغاز جوانی امام سروده شده است چهل و شش بیت دارد و در سبک خراسانی می باشد. امام خمینی(ره) این قصیده را در فاصله سالهای ۱۳۰۹ تا ۱۳۲۴ هجری شمسی در عصر رهبری حضرت آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی سروده اند. این قصیده هم تشبیب و تغزل دارد و هم حسن مطلع و حسن تخلص دارد. شریطه و دعا سیاسی هم در پایان قصیده بیانگر نگرش سیاسی ـ اجتماعی معظم له از دوران جوانی است. موضوع اصلی قصیده، مدح حضرت ولیعصر(عج) می باشد.
چند بیت آغازین قصیده
آمد بهار و بوستان شد رشک فردوس برین گلها شکفته در چمن، چون روى یار نازنین
گسترده، باد جانفزا، فرش زمرد بى شمر افشانده، ابر پرعطا بیرون ز حد، در ثمین
از ارغوان و یاسمن، طرف چمن شد پرنیان وز اقحوان و نسترن، سطح دمن دیباى چین
از لادن و میمون رسد، هر لحظه بوى جانفزا وز سورى و نعمان وزد، هر دم شمیم عنبرین
از سنبل و نرگس، جهان باشد به مانند جنان وز سوسن و نسرین، زمین چون روضه خلد برین
از فرط لاله، بوستان گشته به از باغ ارم وز فیض ژاله، گلستان رشک نگارستان چین
از قمرى و کبک و هزار، آید نواى ارغنون وز سیره و کوکو و سار، آواز چنگ راستین...
همچنان که در بیان نورانی امام صادق(ع) تصریح شده است حفظ اخلاص عمل از انجام دادن آن سخت تر می باشد. در روایت دیگری نقل شده است که فردی سؤال کرد: « مَا اَلإِبْقَاءُ عَلَى اَلْعَمَلِ؛ نگهدارى از عمل چیست؟» آن حضرت(ع) در قالب یک تمثیل فرمودند: « یَصِلُ اَلرَّجُلُ بِصِلَةٍ وَ یُنْفِقُ نَفَقَةً لِلَّهِ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ فَکُتِبَ لَهُ سِرّاً ثُمَّ یَذْکُرُهَا وَ تُمْحَى فَتُکْتَبُ لَهُ عَلاَنِیَةً ثُمَّ یَذْکُرُهَا فَتُمْحَى وَ تُکْتَبُ لَهُ رِیَاءً؛ مردى صلهاى مىکند و خرجى در راه خداى یگانه و بىشریک مىنماید و ثواب کار خیر در نهانى براى او نوشته مىشود، سپس آن را یاد آورى مىکند از دفتر کار خیر نهانى، محو مىشود و در دفتر کار خیر عیانى نوشته مىشود و باز آن را اظهار مىکند آن عمل از دفتر او پاک شده و یک عملِ ریاء و خودنمائى براى او نوشته مىشود.»( اصول کافی ، ج۲، ص۲۹۶) اگرچه به این عمل از نظر اخلاقی سُمْعَه (رساندن خبر عمل خوب خود به گوش دیگران) گفته می شود ولی چون مانند ریا فاقد قصد قربت است، به معنای عام آن محسوب میشود و موجب بطلان عمل می گردد.
بنابر این احسن الاعمال، کاری است که خالص برای خدا باشد و انجام دهنده، انتظار جزای مادی (پاداش نقدی یا معوض) و معنوی (تقدیر و تشکر) نداشته باشد آن چنان که در بیان نورانی قرآن، از زبان حضرت علی (ع) و خانواده اش در قضیه احسان به مسکین و یتیم و اسیر نقل شده است:« وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا* إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لانُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَ لاشُکُورًا؛ و غذای [خود] را با اینکه به آن علاقه [و نیاز] دارند به مسکین و یتیم و اسیر می دهند.[و می گویند] ما شما را برای خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و تشکری از شما نمی خواهیم.»(سوره دهر، آیات 9-8)
رسیدن عمل به درجه نیکوترین اعمال جزو خواسته هایی است که امام زین العابدین(ع) در آغاز دعای مکارم اخلاق از خدا می خواهد: « اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الإِیمَانِ وَ اجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الْیَقِینِ وَ انْتَهِ بِنِیَّتِی إِلَى أَحْسَنِ النِّیَّاتِ وَ بِعَمَلِی إِلَى أَحْسَنِ الاَعْمَال؛ بار خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست و ایمان من را به پایه کاملترین ایمان برسان و یقین و باور من را برترین باورها قرار ده و نیت من را به بهترین و زیباترین نیتها پایان ده و عمل و کارکرد من را به پسندیدهترین کارها و عملکردها ختم بفرماى...»
در زبان فارسی، برای سنجش افراد و اشیا و ترجیح یکی بر دیگری از صفت تفضیلی و برای مقایسه با انواع مختلف آن، از صفت عالی استفاده می شود. مانند: زیباتر و زیباترین؛ درختِ زیباتر و زیباترین درخت ... در زبان عربی، برای این عمل از اسم تفضیل بهره می گیرند؛ مانند: «افضل الأعمال، احمزها، بهترین اعمال مشکلترین آنهاست.»(بحار الانوار، ج 7، ص 191) بنابر این احسن عمل یعنی عمل نیکوتر یا خوبترین عمل
با تأمل مختصر در آیات فوق می توان نتیجه گرفت زندگی در این دنیا و تحمل بلاها بهترین فرصت برای بروز استعدادها و رفتارها در قالب عمل احسن است. در آخرت این امکان وجود ندارد. به بیان بهتر، خدای متعال این عالم را برای آن آفریده است که انسانها در این عالم صاحب عمل نیکوتر یا نیکوترین عمل بشوند. سفیان بن عیینه می گوید از امام صادق(ع) مورد آیه: «لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛ تا بیازماید شما را که کدامیک نیکو کردارترید؟» پرسیدم، فرمودند: « یَعْنِی لَیْسَ أَکْثَرَ عَمَلاً وَ لَکِنْ أَصْوَبَکُمْ عَمَلاً وَ إِنَّمَا اَلإِصَابَةُ خَشْیَةُ اَللَّهِ وَ اَلنِّیَّةُ اَلصَّادِقَةُ وَ اَلْحَسَنَةُ؛ مقصود پرکردارتر نیست، بلکه مقصود درست کردارتر است و درستى همانا ترس از خدا و نیت صادق و کار نیک است.» سپس فرمودند: « اَلإِبْقَاءُ عَلَى اَلْعَمَلِ حَتَّى یَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ اَلْعَمَلِ وَ اَلْعَمَلُ اَلْخَالِصُ اَلَّذِی لاَ تُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلاَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلنِّیَّةُ أَفْضَلُ مِنَ اَلْعَمَلِ أَلاَ وَ إِنَّ اَلنِّیَّةَ هِیَ اَلْعَمَلُ... پایدارى بر عمل تا خالص ماند، سختتر از خود عمل است و عمل خالص آن است که: نخواهى هیچ کس جز خداى عز و جل تو را بر آن بستاید؛ همانا نیت، همان عمل است...»(اصول کافی، ج 2، ص 16)