حضرت زهرا(س) اولین شهید راه ولایت می باشند؛ در روزهای سخت تنهایی که یکصد هزار مسلمان حاضر در روز غدیر، صم و بکم تماشاگر ظلم اصحاب سقیفه بودند، حضرت زهرا(س) به همراه تعداد انگشت شماری از صحابه به دفاع از حریم ولایت برخاستند و تا آخرین نفس در این راه ثابت قدم ماندند. آن حضرت(س) خطاب به مولایشان، امیرمومنان می فرمایند: «روحی لروحک الفداء و نفسی لنفسک الوقاء؛ جانم فدای جان تو و نفس من نگاهبان نفس تو باد!»(الکوکب الدرّی، ج1، ص196)... در نهایت آن حضرت(س) با قرار گرفتن در بین در و دیوار جام شهادت را به سرکشیدند.
«مقاتل بن عطیه می گوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا علیهما السلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت و حضرت به[بستر] بیماری افتاد تا آن که از دنیا رفت.»(الامامة و الخلافة، ص160)
علامه مجلسی در بحارالانوار به نامه ای از عمر بن خطاب به معاویه اشاره می نماید که در آن می نویسد: «در حالی که او [حضرت زهرا] سینه خود را به درب چسبانده و خود را به پشت درب پوشانده بود با لگد محکم به درب خانه زدم و شنیدم فریادی کشید که گمان کردم شهر مدینه زیر و رو شده است...»(بحارالانوار، ج30، ص294)
اگرچه ظاهر آیه شریفه «وَ أَشْرَقَتِ الأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ وُضِعَ الْکِتَابُ وَ جِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لایُظْلَمُونَ؛ و زمین به نور پروردگارش روشن گردد و کارنامه[اعمال در میان] نهاده شود و پیامبران و شاهدان را بیاورند و میانشان به حق داورى گردد و مورد ستم قرار نگیرند.»(زمر، آیة69) بیان صحنه ای از روز قیامت است ولی در بعضی از روایات از باب تطبیق و تشبیه به قیام حضرت مهدی(عج) تفسیر شده است. در حقیت بر این موضوع تأکید می شود که به هنگام قیام حضرت حجت(عج) دنیا مانند قیامت خواهد شد. به وسیله آن امام برحق، عدالت در روی زمین حکم فرما خواهد شد.
مفضّل بن عمر از امام صادق(ع) روایت کرده است: «قال الصادق(ع) فی قوله: و اشرقت الارض بنور ربها. قال: رب الارض یعنی امام الارض. قلت: فاذا خرج یکون ماذا؟ قال: اذا یستغنی الناس عن ضوء الشمس و نور القمر و یجتزون بنور الامام؛ امام صادق(ع) در تفسیر این آیه فرمودند: پروردگار زمین، یعنی امام زمین. عرض کردم هر گاه ظهور کند چه می شود؟ امام(ع) فرمودند: در آن صورت مردم از نور آفتاب و نور ماه بی نیاز می شوند و به نور امام اکتفا می کنند.»(تفسیر علی بن ابراهیم قمی، جلد 2، ص253)
به بیان دیگر، برخلاف امروز که زمین با نور خورشید روشن می شود، قبل از برپایی قیامت، روزی فرا خواهد رسید که پروردگار عالم، زمین را با نور ولیّ و حجت خودش روشن خواهد نمود. در روایات دیگر هم از نورانیت حضرت مهدی(عج) صحبت شده است. امام رضا(ع) در وصف ایشان می فرمایند: «بأبی و أمّی سمیّ جدّی، شبیهی و شبیه موسی بن عمران، علیه جیوب النّور تتوقّد بشعاع ضیاء القدس؛ پدر و مادرم به فدایش، نام جدّ مرا دارد، شبیه من و شبیه موسی بن عمران است، بر او جامه هایی از نور است که از فروغ روشنایی قدس می درخشد.»(عیون أخبار الرضا، ج1، ص9)
بدون تردید حضرت مهدی(عج) در میان مردم رفت و آمد دارند، اگرچه مردم ایشان را نشناسند. بنابر این، امام(عج) در زمان غیبتْ همانند خورشید پنهان پشت ابر است که از نورش موجودات بهره می برند. امام صادق(ع) در پاسخ کسی که پرسیده بود: چگونه مردم از امام غایب استفاده می کنند؟ فرمودند: «همان گونه که از خورشید، وقتی که ابر آن را می پوشاند، استفاده می کنند.»(منتخب الاثر، ص271)
همچنان که در عالم ظاهر، باتوجه به طلوع آفتاب از سمت شرق نگاه ها به طرف مشرق دوخته می شود، در عالم معنا نیز برای دیدن طلوع آفتاب دین و حقیقت، مهدی موعود (عج) نگاه ها به طرف مشرق(مکه) است.
آگه نه ای مگر که پیمبر که را سپرد روز غدیر خُم ّ ز منبر ولایتش
ناصرخسرو
یک امشب تازه داریم این نفس را که بر فردا ولایت نیست کس را
نظامی
وِلایَت و مشتقات آن به معنای سرپرستی از واژههای پر استعمال قرآن کریم است که به معنای مالکیت تدبیر و صاحب اختیار مورد استفاده قرار گرفتهاند. در فرهنگ فارسی، برای لفظ «ولی» معانی متعددی از قبیل دوست، یار، صاحب، حافظ، آن که از جانب کسی در کاری تولیت دارد؛ بیان شده است. «ولایت» همان حکومت و سرپرستی است که در ریشه لغوی آن نهفته است. ولایت به معنای سرپرستی از دیدگاه شیعه بر دو نوع است:
ـ ولایت بر شی یا اشیاء مانند ولایت و سرپرستی شخص بر اموال کسی که مرده است.
ـ ولایت بر شخص یا اشخاص مانند سرپرستی ولی بر همه جوانب مالی فرزند یا مجنون و ولایت خداوند و فرستادگان او مانند برخی از پیامبران و ائمه معصومین در امور دنیا و آخرت.
شیعه ولایت را از مهمترین ارکان دین می داند. از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمودند: «بنی الإسلام علی خمسة أشیاء: علی الصّلاة و الزّکاة و الحجّ و الصّوم و الولایة. قال زرارة فقلت: و أیّ شیئ أفضل من ذالک؟ فقال: الولایة لأنّها مفتاحُهن و الوالی هو الدّلیل علیهنّ...؛ اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز و زکات و حج و روزه و ولایت. زراره گفت: گفتم که کدام چیز از اینها برتر است؟ پس فرمود: ولایت چون کلید آنهاست و والی به آنها راهنماست...»(اصول کافی، ج2، ص 18)
ولایت شامل همه شئونات دین اسلام از جمله زمامداری امور دینی اعم از ظاهری و باطنی، جسمی و روحی، دنیوی و اخروی، مادی و معنوی، عبادی و اجتماعی میشود.
بحث ولایت در احادیث زیادی از جمله: حدیث غدیر، منزلت، ثقلین، سفینه و... مورد تاکید رسول اکرم(ص) قرار گرفته است. در اهمیت ولایت همین بس که توحید ـ اصلی ترین شعار ادیان الهی ـ هم به واسطه ولایت محقق می شود؛ امام رضا(ع) در حدیث شریف سلسله الذهب به نقل از جد بزرگوارشان فرمودند که خداوند فرمود: «کلمه لا اله الا الله حصنی فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی بشرطها و انا من شروطها ؛کلمه توحید قلعه امن من است هرکس آن را بگوید در آن داخل شده است و هرکس در دژ من داخل شود از عذاب من در امان خواهد بود [البته] شرایطی دارد و من یکی از آن شرطها هستم.»(کشفالغمة، ج2، ص308 و عیون اخبار الرضا، ج 2، ص135 و توحید صدوق، ص25)
از این فرمایش چنین استنباط می شود که توحید در صورتی مقبول درگاه خداوند است که همراه با پذیرش ولایت اهل بیت(ع) باشد. به ویژه وقتی که این حدیث در کنار حدیث شریف: «...یقول الله عز وجل: ولایة علی بن ابی طالب حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی؛ ولایت علی بن ابی طالب دژ محکم من است. پس هر کس داخل حصار من شود، از عذاب من در امان است؛» (عیون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 146؛ نیز ر.ک: امالی، ص 306) قرار داده شود.
از آغاز هستی و هبوط حضرت آدم(ع) به زمین، همواره کسانی برای برقراری ارتباط بین خالق و مخلوق تعیین شده اند تا به نحوی بشر را با مقام قدسی خداوند آشنا سازند: « قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلاَخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ؛ گفتیم: از بهشت بیرون روید، پس اگر از جانب من راهنمایانی برایتان آمدند، بر آنها که از راهنمایان من پیروی کنند بیمی نخواهد بود و اندوهگین نمیشوند.»(بقره، آیه38) امام صادق(ع) در این خصوص می فرمایند: « إِنَّ الأَرْضَ لاتَخْلُو إِلا وَ فِیهَا إِمَامٌ؛ زمین هیچگاه از امام خالی نخواهد بود.»(اصول کافی، ج1، ص178)
انسان از ابتدا با تبعیت از فطرت پاک در جستجوی حقیقت و دین الهی است؛ بنابر این نمی توان انسانی را پیدا کرد که در ضمیر خود، به انسانی فراتر از خویش اعتقاد نداشته باشد. متاسفانه علی رغم نقش محوری ولایت در نظام آفزینش، برخی از پذیرش حجت های الهی خودداری می کنند. این در حالی است که بسیاری از آنها به خدا و دین و شریعت اعتقاد قلبی داشته و ضرورت وجود نمایندگان الهی بر روی زمین را درک می کنند. طبق تعالیم قرآن کریم علت اصلی مخالف انسان ها با رسولان و اولیای دین در هر عصر و زمانی، تردید بر سر مصداق بوده است نه اصل مدعا. به عنوان مثال خداوند در بیان علت ایمان نیاوردن فرعون و اطرافیانش به حضرت موسی(ع) می فرماید: «فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنَا وَ قَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ؛ آنها گفتند: آیا ما به دو انسان همانند خودمان ایمان بیاوریم، درحالی که قوم آنها ما را پرستش می کنند.»(مومنون، آیه47) در مورد دیگر انبیاء الهی نیز همین استدلال به چشم می خورد: «قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِی اللّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرَکُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ آبَآؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ؛ پیامبران آنها گفتند: آیا در خدا شک است؟! خدائی که آسمان ها و زمین را آفریده؟! او که شما را دعوت می کند تا گناهانتان را ببخشد و تا موعد مقرری شما را باقی گذارد، آنها گفتند: شما انسانهایی مثل ما هستید و می خواهید ما را از آنچه پدرانمان می پرستیدند باز دارید، شما دلیل روشنی برای ما بیاورید!»(ابراهیم، آیه10)
این استدلال در وقایع بعد از رحلت رسول گرامی(ص) نیز مورد توجه گروهی از مسلمانان قرار گرفت و متاسفانه علی رغم تعیین مصداق ولایت در واقعه غدیر خم، اکثر مسلمانان از مدار ولایت فاصله گرفتند که تا امروز ادامه دارد.
دین اسلام مانند هر دین و فرهنگی، دارای حصار و محدودهای است. بر اساس روایات، این حصار، پس از اعلام ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) توسط پیامبر اکرم(ص)کامل گردید. زمانی که خداوند متعال فرمود: « الیومَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ و اتمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی و رضیتُ لَکَمُ الاسْلامَ دیناً؛ امروز دین شما را برایتان کامل کردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و به اسلام به عنوان دین، راضی شدم.»(مائده، آیه3)
بی شک خروج از این محدوده، خروج از دین خداست. همچنین وارد نمودن قانون و یا شخص و یا حکمی در این محدوده و چارچوب، بدعت و مخالفت با امر خدا و حرام می باشد. کمال دین، با پذیرش همان مکمّلی صورت میگیرد که خداوند مقرّر فرموده است. در غیر این صورت، تمرّد و عصیان خواهد بود. متأسفانه اکثریت قابل توجهی از مسلمانان بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) این امر مهم را نادیده گرفته و برخلاف امر الهی و تاکید حضرت رسول(ص) به نتیجه جلسه شورای سقیفه تن داده و با خلیفه تعیین شده از سوی آنان بیعت نمودند.
بدین صورت اولین گام در ایجاد اختلاف و دو دستگی برداشته شد و مسلمان به دو گروه باقی ماندگان در بیعت غدیر(شیعه) و بیعت کنندگان با خلیفه اول(اهل سنت) تقسیم شدند. بعد از آن اختلاف در دیدگاه های کلامی و فقهی و... هر کدام به نوبه خود باعث جدایی مسلمانان از یکدیگر گردیدند به طوری که امروزه جهان اسلام به صدها فرقه تقسیم شده است.
اگر مسلمانان صدر اسلام ولایت حضرت علی(ع) را پذیرفته و در انجمن اهل بیت قرار می گرفتند مسلمانان امروز در مقابل دشمنان اسلام ید واحده بودند که متأسفانه چنین نشد. « فَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ وَ سُبِیَ مَنْ سُبِیَ وَ اُقْصِیَ مَنْ اُقْصِیَ؛ گروهی به ظلم و ستم کشته شدند و عده ای اسیر و جمعی آواره و دور از وطن و از حق خود محروم شدند.»(دعای ندبه) بی دلیل نیست وقتی آدمی این تفرقه و برادرکشی را در جهان اسلام می بیند بی اختیار زمزمه می کند: « اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ؛ بار الها اول کسی را که در حق محمد(ص) و آل محمد ظلم کرده لعنت کن و همچنین آخر کسى که او را بر ظلم متابعت کرده است.»(زیارت عاشورا)