خالص کردن، ویژه داشتن، خلوص نیت، عبادت بی ریا کردن:
از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان مطهر از دغل
مولوی
اخلاص عبارت است از پاک و خالص ساختن قصد و نیت از غیرخدا در گفتار و رفتار. بنابر این، اگر کسى طاعتى مانند روزه را به قصد قربت آمیخته با غرض دنیوى مانند لاغر شدن به جا آورد عملش خالص نمی باشد. بنابر تعالیم اسلام انجام مخلصانه دستورهای دینی یکی از وظایف مهم مردم است. فهم و عمل یک مسلمان باید خالص برای خدا باشد و گرنه در راه باطل قدم نهادن است؛ استاد شهید مرتضی مطهری می نویسند: «از نظر اسلام راه، راه خداست و بس و مقصد خداست نه چیز دیگر، اما راه خدا از میان خلق مىگذرد. کار براى خود کردن نفس پرستى است، کار براى خلق کردن بتپرستى است، کار براى خدا و براى خلق کردن هم شرک و دوگانه پرستى است؛ بلکه کار خود و کار خلق براى خدا کردن توحید و خداپرستى است و راه صحیح و صراط مستقیم در اسلام آن است که کارها به نام خدا آغاز شود.»(مجموعهآثار، ج2، ص135) بنابر بیان صریح قرآن مجید، تنها کسانی که مخلِص هستند در جرگه متدّینین واقعی قرار داده می شوند: «وَ مَا أُمِرُوا إِلا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکَاةَ وَ ذَلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ؛ و فرمان نیافته بودند جز اینکه خدا را بپرستند و در حالى که به توحید گراییده اند دین[خود] را براى او خالص گردانند و نماز برپا دارند و زکات بدهند و دین پایدار همین است.»(بینه، آیه 5)
مولای متقیان علی(ع) در وصف مخلصان می فرمایند: «طوبی لمن اخلص لله العباده و الدعاء و لم یشغل قلبه بما تری عیناه و لم ینس ذکرالله بما تسمع اذناه و لم یحزن صدره بما اعطی غیره؛ خوشا به حال کسانی که عبادت و دعای خویش را خالصانه انجام می دهند و قلب خود را به آنچه دیدگانشان می بیند گرفتار نمی سازند و همواره به یاد خدا هستند و شنیدنی ها آنان را از یاد خدا غافل نمی کند و از آنچه که دیگران دارند اندوهی به دل خود راه نمی دهند.» (اصول کافی، ج 2، ص16)
آن حضرت(ع) یقین، نیک اندیشی و آرزوی کم را از منابع اخلاص بیان نموده اند: «إخلاص العمل من قوّة الیقین و صلاح النّیّة؛ اخلاص عمل از یقین قوى و نیک اندیشى سرچشمه مىگیرد.»(غررالحکم و دررالکلم، ج1، ص361) و: « قلّل الآمال تخلص لک الأعمال؛ آرزوهایت را کم کن تا اعمالت خالص شود.»(همان، ص155)
رسول گرامی اسلام(ص) هم، جریان حکمت از قلب بر زبان را از آثار اخلاص دانسته اند: «من أخلص لله أربعین صباحاً فجّر الله ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه؛ کسی که چهل روز با اخلاص عمل کند، خداوند چشمههای حکمت را در قلب او میجوشاند و بر زبانش جاری میکند.»(بحارالانوار، ج67 ، ص 249)
اگرچه نقطه مقابل اخلاص ریا می باشد و ریا ـ برخلاف اخلاص که زیر بناى سعادت انسان است ـ عامل بدبختی و شقاوت اوست؛ ولی نیات دیگر هم بر اخلاص انسان خدشه وارد میکند به عنوان مثال؛ اگر کسی درس بخواند تا حکیم شود، عمل او با اخلاص همراه نیست. هم چنان که اگر کسی برای رسیدن به شهرت و مال درس بخواند، مخلص نیست، اگر کسی با نیت عالم ربانی شدن و خدمت به خلق و محشور شدن با انبیا(ع) درس بخواند، هم مخلص نیست. اخلاص عمل فقط در فراگیری علم برای رضای خداست.
به بیان بهتر، اخلاص آن است که جز ذات اقدس خداوند چیزی مورد توجه انسان نباشد. رسول اکرم(ص) فرمودند: «اذا عملت عملا فاعمل لله خالصا، لانه لایقبل من عباده الاعمال الا ماکان خالصا؛ زمانی که کاری را انجام می دهی خالصانه و برای رضای خدا انجام بده زیرا خداوند فقط عمل خالص را می پذیرد.»(بحارالانوار، ج77 ، ص103)
عبادت به اخلاص نیت نکوست وگرنه چه آید ز بی مغز پوست
سعدی
احرام در نماز یعنی گفتن تکبیر آغازین؛ انسان نمازگزار با گفتن «اللّه اکبر» در ابتدای نماز، به طور رسمی وارد نماز می شود و اموری از قبیل خوردن، آشامیدن، سخن گفتن با مردم و... که قبل از آن بر او مباح بود، حرام می گردد. تکبیره الاحرام را تکبیره الافتتاح نیز می گویند، زیرا با گفتن آن نماز شروع می شود. برخی از فقها، تکبیره الاحرام را مانند تلبیه در حج می دانند که با گفتن آن حاجی محرم شده و محرمات حال احرام بر او حرام می شود.(ر.ک: مصباح الفقیه، ج 11، ص427) گفتن تکبیره الاحرام از واجبات و ارکان نماز است. اگر نمازگزار به عمد یا سهو، تکبیر نگوید یا خللی در آن ایجاد کند، نمازش باطل است و باید آن را دوباره بخواند.
نمازگزار با گفتن تکبیر، عظمت خداوند را یادآوری نموده و او را از همه کس و همه چیز بزرگتر می داند؛ متقابلاً خدا نیز او را بزرگ می دارد. امام حسن عسکرى(ع) در این باره فرموده اند: «هنگامى که نمازگزار دو دستش را جهت گفتن الله اکبر بالا می برد و ثناى خدا می گوید، خداى تعالى به ملائکه خود چنین فرماید: اى عبادت کنندگان من آیا نمى بینید بنده ام را که چگونه مرا بزرگ و عظیم شمرده و از شریک و نظیر پاک دانست؟ شما را شاهد مى گیرم به درستى که به زودى من او را در دار جلالم، بزرگ و عظیم خواهم کرد و او را در دار کرامتم، از گناهان پاک مى سازم و از عذاب جهنّم و آتش آن حفظ مى کنم.»(بحارالانوار، ج82، ص221)
بدیهی است گفتن تکبیر باید صادقانه و از روی اعتقاد و اخلاص قلبی باشد و نمازگزار واقعا همه را در مقابل خدا کوچک و حقیر بداند. امام صادق(ع) می فرمایند: «پس به هنگام نماز دل خود را بیازماى. اگر در عمق جان، شیرینى نماز و سرور و بهجت آن را مى یابى و دلت از راز و نیاز با او شادمان است و از گفتگو با او لذت مى برد، بدان که خداوند تو را در تکبیرى که بر زبان رانده اى تصدیق فرموده است و گر نه، بدان فقدان لذّت مناجات و محرومیت از شیرینى عبادت دلیل بر این است که خداوند تو را در گفتن تکبیرات دروغگو دانسته و از درگاه خود رانده است.»(بحارالانوار، ج81، ص230)
در عرف مردم، به ویرانه ای که اثری از آبادی در آن نیست، خرابات گفته می شود. اهل عرفان و تصوف نیز میخانه را خرابات نامیده اند؛ علت این نامگذاری، خراب شدن آثار تعیّن از وجود انسان است. بنابراین، خرابات جا و مقامی است که سالک در آن از شراب محبت یا جذبات و تجلیات الهی از خود بیخود شده و خراب میگردد. خرابات که اغلب در مقابل مسجد قرار میگیرد و نماد مکانی است که در آن انسان به فقر و عبودیت خود اعتراف کرده و کمالی را به خود نسبت نمیدهد.
بی نام و نشان شو که در این کوی خرابات بی نام و نشان هر که شود نیک به نام است
می نوش می عشق که پاک است و حلال است این می نه شرابی است که در شرع حرام است
شاه نعمت الله ولی
در خرابات مغان نور خدا میبینم این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
حافظ
در کل به کسی که از صفات بشریت و وجود جسمانی فانی شده است خراب گفته می شود؛ فانی مطلقی که وجود اضافی او در وجود مطلق خدا و ذات حق فنا شده باشد.
خراباتی شدن از خود رهایی است خودی کفر است ور خود پارسایی است
نشانی دادهاندت از خرابات که «التوحید اسقاط الاضافات»
خرابات از جهان بیمثالی است مقام عاشقان لاابالی است
خرابات آشیان مرغ جان است خرابات آستان لامکان است
خراباتی خراب اندر خراب است که در صحرای او عالم سراب است
شیخ محمود شبستری
در اغلب ادیان بحث منجی مطرح است و همه منتظر آمدن شخصی برای از بین بردن ظلم و فساد هستند؛ ماشیح (یهود) مسیح(مسیحیت) بهرام سوشیانت سوم(زرتشتی) متریا(بودایی) امام دوازدهم مهدی موعود(اسلام). در بیشتر آنها، منجی آسمانی است و از طرف خداوند برای تشکیل حکومت واحد جهانی فرستاده می شود. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لایُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ؛ خدا به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند وعده داده است که حتما آنان را در این سرزمین جانشین[خود] قرار دهد همانگونه که کسانى را که پیش از آنان بودند جانشین[خود] قرار داد و آن دینى را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنى مبدل گرداند[تا] مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نگردانند و هر کس پس از آن به کفر گراید آنان نافرمانند.»(نور، آیه۵۵)
البته عقیده به ظهور منجی جهانی، عقیده مشترک تمام ادیان الهی است و همه پیامبران بدان بشارت داده اند، ادیان غیر الهی هم به دنبال این اهداف ـ در مراتب پایینتر ـ هستند. به بیان بهتر همه در انتظار یک نجات دهنده ـ با مصادیق متفاوت ـ به سر می برند.
منجی که اسلام معرفی می کند یک فرد معین، با اصل و نسب مشخصی است. او زنده و حاضر است و با روش و اهداف معین برای از بین بردن ظلم و فساد و بر پایی حکومت عدل جهانی خواهد آمد. برخی علائم و مشخصاتی که برای آن منجی در سایر ادیان ذکر شده در مورد حضرت مهدی(عج) نیز قابل تطبیق است. درست نیست که آن حضرت(عج) را به یک ملت معینی اختصاص دهیم، او می آید و حکومت واحدی را تشکیل می دهد. بنابر این باید او را موعود جهانیان برشمرد: «وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ؛ ما در کتاب زبور بعد از تورات نوشتیم که زمین را بندگان صالح و شایسته من در اختیار خواهند گرفت.»(انبیاء، آیه105) تصریح آیه به واژه «الأرض» به جهانی بودن این قیام اشاره می کند؛ یعنی: همه زمین در قلمرو حکومت صالحان است. امام باقر(ع) در تفسیر این آیه فرمودند: «این مژده برای آل محمد(ص) است، خدای تعالی مهدی(عج) و یارانش را در مشارق و مغارب زمین پادشاهی میدهد.»(بحارالانوار، ج51، ص47)
در آیه دیگر: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛ او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا او را بر همه آیینها غالب گرداند هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.( توبه، آیه۳۳ و صف، آیه۹) به صراحت اعلام شده است که حق طلبان با اعتقاد راستین بر تمام ادیان غلبه خواهند نمود. با توجه به آیه شریفه: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَ مَااخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ إِلا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ؛ در حقیقت دین نزد خدا همان اسلام است و کسانى که کتاب [آسمانى] به آنان داده شده با یکدیگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنکه علم براى آنان[حاصل] آمد آن هم به سابقه حسدى که میان آنان وجود داشت و هر کس به آیات خدا کفر ورزد پس[بداند] که خدا سریع محاسبه میکند.» (آل عمران، آیه۱۹) و آیه : «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلامِ دِینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ؛ و هر کس که دینى غیر از اسلام بجوید هرگز از وى پذیرفته نشود و وى در آخرت از زیانکاران است.»(آل عمران، آیه۸۵) با ظهور منجی عالم، دنیا به مدینه فاضله تبدیل خواهد شد. اختلافات از آیینها و دینها برطرف می شود و دین همه مردم یکی خواهد شد همه دور یک خانه(کعبه) طواف می کنند و همه انسان ها به یک قبله نماز می خوانند.
یکی از وقایع مهم زندگانی حضرت ابراهیم(ع) سرد شدن آتش نمرودیان بود. بر اساس آیات قرآن، مردم زمان حضرت ابراهیم(ع) بتپرست بودند. آن حضرت(ع) بارها آنها را به خداپرستی و دوری از بتها فراخواند ولی آنها نپذیرفتند. حضرت ابراهیم(ع) تصمیم گرفت که به مردم درسی بدهد. ابراهیم(ع) در روز عید که مردم از شهر بیرون میرفتند با بیان اینکه «من بیمار هستم» در شهر ماند. وقتی که شهر کاملاً خلوت شد، یک تبر با خود برداشت و به معبد رفت و ـ غیر از بت بزرگ ـ تمامی بتها را شکست.
مردم با دیدن بتهای شکسته، احتمال دادند حضرت ابراهیم(ع) آنها را شکسته است. آن حضرت(ع) را احضار و در مورد شکستن بتها سؤال کردند، ایشان گفتند: از بت بزرگ بپرسید. مردم پاسخ دادند که این بت نمی تواند حرف بزند. حضرت ابراهیم(ع) فرمودند: پس چرا او را پرستش میکنید. بت پرستان که جوابی نداشتند تصمیم گرفتند او را در آتش بسوزانند.
هیزم فراوانى جمع کردند. نمرود با لشکریانش آمدند تا سوختن حضرت ابراهیم(ع) را ببینند؛ آن حضرت(ع) را در منجنیق گذاشتند و به طرف خرمنی از آتش پرتاب کردند. جبرئیل نازل شد و گفت: «ابراهیم! آیا حاجت و درخواستی داری من برآورده سازم؟» حضرت ابراهیم(ع) جواب دادند: «به تو احتیاجی ندارم، خدا کافی و کفیل من است.» جبرئیل گفت: «پس از خدا بخواه تا نجاتت دهد.» حضرت ابراهیم(ع) گفتند: «همین که او مرا در این حال میبیند کافی است.»
از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمودند: «دعای حضرت ابراهیم(ع) در آن روز این بود که گفت: «یا أحد یا صمد، یا من لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ » سپس گفت: «...تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّه» پس خداى تبارک و تعالى فرمود: تو را کفایت کردم. به آتش خطاب فرمود: «سرد باش» در این وقت سرما چنان شد که دندانهاى ابراهیم از سرما به هم می خورد تا اینکه به دنبال آن خداى عز و جل فرمود: «قُلنَا یَا نَارُ کُونِی بَرداً و سَلاماً عَلَی اِبراهِیم؛ ای آتش! بر ابراهیم سرد و سلامت باش.»(انبیاء، آیه69)(روضة کافی، ج2 ، ص220)
به دستور خدا، آتش برای او سرد و بیخطر گردید و حضرت ابراهیم(ع) از درون آتش که به گلستان تبدیل شده بود سالم بیرون آمدند.(ر.ک: ترجمه قصص الأنبیاء جزائرى، ص154)