یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

فضل و احسان

 فضل در لغت به معنای زیاده از حد اقتصاد و میانه است و به هر عطیه ­ای که دادن آن واجب نیست، فضل گفته می شود. (ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص639) ، فضل از جمله صفاتی است که در قرآن کریم به خداوند نسبت داده شده و بیش از صد بار به آن اشاره شده است از جمله: « أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لایَشْکُرُونَ؛ آیا از [حال] کسانى که از بیم مرگ از خانه ‏هاى خود خارج شدند و هزاران تن بودند خبر نیافتى پس خداوند به آنان گفت: تن به مرگ بسپارید آنگاه آنان را زنده ساخت آرى خداوند نسبت به مردم صاحب بخشش است ولى بیشتر مردم سپاسگزارى نمى کنند.»(بقره، آیه۲۴۳)

     البته فضل و احسان خداوند مختص گروه ویژه­ اى نیست و شامل همه می ­شود چنان که در دعاى جوشن کبیر آمده است: «یا من فضله عمیم؛ ای کسی که احسانش عمومی است» فضل و رحمت خدا، همچون باران بر همه جا می­ بارد و انسان­ ها ـ مانند زمین ­ها ـ بسته به استعداد و استحقاقشان از این فضل الهی استفاده می ­کنند؛ بدیهی است هر چه زمینه برای دریافت فراهم شود بهره­ مندی از آن بیشتر خواهد بود.

ادیم زمین، سفره عام اوست       بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست

                                                                                                   سعدی

       در کنار فضل و احسان عام که به دوست و دشمن عنایت شده است الطاف خاصی هم وجود دارد که خداوند به هرکس که خواست می­ دهد: « وَ قَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ* وَ لاتُؤْمِنُوا إِلا لِمَنْ تَبِعَ دِینَکُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدَى هُدَى اللَّهِ أَنْ یُؤْتَى أَحَدٌ مِثْلَ مَا أُوتِیتُمْ أَوْ یُحَاجُّوکُمْ عِنْدَ رَبِّکُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ* یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ؛ و گروهى از اهل کتاب گفتند به آنچه که بر مؤمنان [مسلمانان‏] نازل شده است، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز انکارش کنید، شاید [از دین خود] برگردند و جز به کسى که از دین شما پیروى مى‏ کند، ایمان نیاورید. بگو: هدایت، هدایت الهى است[و باور مکنید] که به کسى نظیر آنچه به شما داده شده است داده شود یا [بتوانند] در پیشگاه خداوند با شما احتجاج کنند بگو: چنین فضلى در دست خداوند است، به هرکس که بخواهد مى‏ بخشد و خداوند گشایشگر داناست. هرکس را که بخواهد مشمول رحمت خویش مى‏ گرداند و خدا دارنده بخشش و بخشایش عظیم است.»(آل عمران، ۷۴ـ72)

تویی کاول ز خاکم آفریدی         بفضلم ز آفرینش برگزیدی

                                                            نظامی

بر فضل توست تکیه امید او از آنک            پاشنده عطایی و پوشنده خطا

                                                                             خاقانی

خدمت به مردم

خدمت به مردم که از والاترین مظاهر عبادت محسوب می­ شود پرستاری صرف و فرمانبرداری محض نیست؛ مفهوم گسترده­ ای نسبت به معنی لغوی دارد و همه امور اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... را شامل می­ شود. براساس آموزه ­های دینی اسلام ـ که مسلمانان را برادر هم می­ داند ـ مسلمانان باید بیش از دیگران در خدمت هم باشند. امام جعفر صادق(ع)  می ­فرمایند: « المسلم أخو المسلم لایظلمه و لایخذله و لایخونه و یحق علی المسلمین الاجتهاد فی التواصل و التعاون علی التعاطف و المواساة لأهل الحاجة و تعاطف بعضهم علی بعض، حتی تکونوا کما أمرکم اللَّه عز و جل: «رحماء بینهم» متراحمین مغتمین لما غاب عنکم من أمرهم علی ما مضی علیه معشر الأنصار علی عهد رسول اللَّه(ص)؛ مسلمان برادر مسلمان است، به او ستم نمى‌کند، او را خوار نمى‌دارد، به وى خیانت نمى­ کند، سزاوار است که مسلمانان در برقرارى پیوند با یکدیگر و کمک به هم در مهرورزى و همراهى با نیازمندان و مهربانى دو جانبه و مواسات با نیازمندان با یکدیگر بکوشند تا آن چنان باشید که خدا دستور داده‌ « مهربان با همدیگر» و نسبت به امور دیگران که نتوانسته‌اید به یارى آنان بشتابید، اندوهگین باشید، مانند انصار که در زمان رسول خدا(ص) غمخوار یک­دیگر [و مهاجرین] بودند.»(اصول کافی، ج 2، ص175؛ الوافی ، ج ۵ ، ص۵۴۷ ؛ وسائل الشیعة،  ج۱۲ ، ص۲۱۵ ؛ نور الثقلین،  ج ۵ ، ص۷۸)

       بر این اساس، خدمت به مردم که از مهم‌ترین و با فضیلت‌ترین عبادات است، یک فریضه الهی در زندگی اجتماعی است و مصداق احسان و انفاق و یاری و نصرت و امداد و حمایت از مردم مؤمن می ­باشد عملی که به فرموده پیامبر اکرم(ص) با نه هزار سال عبادت برابری می ­کند: « من سعی فی حاجة أخیهِ المؤمن فکأنّما عبد الله تسعة آلاف سنة صائماً نهاره، قائماً لیله؛ هر فردی که در برآوردن نیاز برادر مؤمنش تلاش کند، گویا نُه هزار سال خداوند را عبادت کرده، در حالی که روزها را روزه گرفته و شب­ ها به نماز ایستاده است.»(بحارالانوار، ج 71، ص315)

     اگر در جامعه، چنین دیدگاهی نسبت به موضوع خدمت به مردم وجود داشته باشد در این صورت ادارات و نهادهای خدماتی بهترین عبادتگاه ­ها خواهد بود و کارکنان آن ادارات برای برطرف کردن نیازهای مردم، تلاش مضاعفی خواهند داشت. البته تمام اجر و پاداشی که برای خدمت به مردم مطرح شده است، مشروط به این است که با نیت خالصانه و صادقانه و در جهت تقرب به خدا باشد نه به خاطر رسیدن به ثروت و محبوبیت و یا کسب شهرت و رسیدن به مقام و منصب و ... که در این صورت هیچ پاداشی نخواهد داشت.

      بدیهی است خدمت به مردم، در کنار ایمان به خدا و انجام واجبات از قبیل نماز و روزه و ... از با ارزش‌ترین کارها نزد خداوند است و با ثواب عبادات مستحب، برابری می‌کند و از آنها بالاتر است نه اینکه عبادت خداوند فقط در خدمت به مردم خلاصه ­شود. این بیت سعدی که گفته است: « عبادت به جز خدمت خلق نیست » سخن درستی نیست بلکه یکی از جلوه‌های عبادت خداوند خدمت به بندگان اوست.   

مدیریت زمان

    بدیهی است که هر ثانیه و دقیقه یک ظرف زمانی است که باید آن را بر حسب اولویت و به شکل حساب شده پر کرد؛ بنابر این می‌توان گفت که مدیریت زمان، همان استفاده حداکثری از فرصت­ ها می‌باشد. رسول گرامی اسلام(ص) خطاب به ابوذر فرمودند: « یا اباذر! کُن عَلی عُمرِکَ اَشَحُّ مِنکَ عَلی دِرهَمِکَ وَ دینارِک؛ ای ابوذر! در [هزینه کردن] عمرت بخیل‌تر از درهم و دینارت باش.»(بحارالانوار ج 77، ص78) بخل در هزینه کردن عمر، به این معناست که نگذارد عمر گران­بها بیهوده صرف شود و این ثروت ارزشمند و بی‌بدیل را مفت و مجانی از دست ندهد.

بی فایده هر که عمر درباخت           چیزی نخرید و زر بینداخت

                                                               سعدی

     این هدیه و ثروت تبدیل ناپذیر الهی باید در امور با ارزشی، مانند عبادت، کسب علم و دانش و خدمت به بندگان خدا صرف گردد. امام علی(ع) با اشاره به اهمیت این نعمت بزرگ الهی فرمودند: « اِنَّ اَوقاتَکَ اَجزاءُ عُمرِکَ، فَلا تَنفِذلَک وَقتاً اِلا فیما یُنجیکَ؛ همانا وقت ­های تو، جزء جزء عمر توست، پس بکوش وقتت جز در مواردی که موجب نجاتت می شود، تلف نشود.» (غررالحکم، ج 1،ص252) همچنین فرمودند: « تَزَوَّد مِن یَومِکَ لِغَدِکَ وَ اغتَنِم عَفوَ الزَّمانِ وَ انتَهِز فُرصَةَ الاِمکان؛ از امروزت برای فردایت توشه برگیر و کثرت وقت را غنیمت شمار و از فرصت بودن استفاده کن.»(همان، ص394)

      همچنین از آن حضرت(ع) نقل شده است که فرمودند: « فَتَدارَک مابَقِیَ مِن عُمرِکَ وَلاتَقُل غَداً اَو بَعدَ غَدٍ، فَاِنَّما هَلَکَ مَن کانَ قَبلَکَ بِاِقامَتِهِم عَلی الاَمانیّ وَ التَّسویف حَتّی اَتاهُم اَمرُ اللّهِ بَغتَةً وَ هُم غافِلُون؛ با آنچه از عمرت باقی مانده است گذشته را جبران کن، فردا و پس فردا نگو، زیرا گذشتگانی که به هلاکت رسیدند به علّت پایداری در آرزوها و امروز و فردا کردن بود، تا آن زمان که ناگهان فرمان خدا(مرگ) به سویشان آمد و آنان در غفلت به سر می ­بردند.»(اصول کافی، ج2، ص136)

      غنیمت شمردن فرصت، به‌خصوص فرصت عمر، سفارش انبیا و اولیا الهی است. رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند:  « ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها؛ در ایام زندگی شما، اوقات و فرصت­ های مناسبی را خداوند در اختیارتان قرار می دهد، بکوشید از آن فرصت­ ها استفاده کنید.»(احیاء العلوم، ج 1، ص134)

      امام علی (ع) هم فرمودند: « قُرِنَتِ الْهَیْبَةُ بِالْخَیْبَةِ وَ الْحَیَاءُ بِالْحِرْمَانِ وَ الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب فانتَهِزوا فُرَصَ الخَیّر؛ ترس قرین یأس، و کم­رویى همراه با محرومیت است و فرصت مانند ابر از افق زندگی می‌گذرد، مواقعی که فرصت‌های خیری پیش می‌آید غنیمت بشمارید و از آنها استفاده کنید.»(نهج‌البلاغه، حکمت21)

       فرصت یعنی نوبت آماده شدن شرایط لازم برای نیل به هدف؛ استفاده از فرصت، یعنی سعی در راه بهره‌برداری صحیح از آن نوبت. عاقل‌ترین مردم کسانی هستند که همواره از شرایط موجود بیشترین استفاده را می‌کنند؛ ترس و کم­رویی باعث نمی شود فرصت­ های طلایی زندگی را به رایگان از دست بدهند.

استخاره

   استخاره نوعی ارتباط مستقیم بین انسان و عالم بالاست و آدابی دارد که باید به آنها عمل شود. استخاره روش­هایی دارد که معروف­ترین آنها عبارتند از:

     الف ـ استخاره با قرآن؛ در استخاره با قرآن، بعد از خواندن حمد و سوره و فرستادن صلوات بر پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) قرآن مجید را می­ گشایند و آیه اول صفحه دست راست را نگاه می ­کنند، اگر آیه رحمتی یا امر به خیری باشد خوب است و اگر آیه غضب یا نهی از شرّی یا امر به شرّی یا عقوبتی باشد بد است و اگر دو پهلو باشد میانه‌است. در این نوع استخاره، فردی که استخاره می‌کند باید فهم درستی از آیات داشته باشد و از لحاظ علمی باید در حدی باشد که منظور قرآن از آن آیه را بداند.

       ب ـ استخاره با تسبیح؛ بعد از خواندن حمد و سوره و فرستادن صلوات بر پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) از دانه ­های تسبیح  مقداری را جدا کرده جفت جفت کنار می­ گذارند، در آخر اگر یک دانه ماند علامت خیر است و اگر دو ماند علامت شر است.

       پ ـ استخاره ذات الرقاع؛ در کاغذی «اِفْعَل ـ بکن» و در کاغذی دیگر «لاتَفْعَل ـ نکن» نوشته کاغذها را پیچیده زیر گوشه سجاده می ­گذارند، بعداز ادای نماز چشم بسته یکی از آن دو را برمی­ دارند و از امر و نهی هرچه آید بدان عمل می­ کنند.

      توضیح اینکه استخاره برای رفع تردید است اگر فردی قبل از اقدام به استخاره با بررسی موضوع و مشورت به تصمیم معقول رسیده باشد نیازی به استخاره نیست؛ اگر نتوانست از طریق عقل و مشورت به تصمیم واحدی برسد و همچنان دچار تردید باشد، می‌تواند از خداوند طلب خیر کند. اما اگر برای موضوعی، عقل رضایت داده و تمام قرائن و شواهد به خوبی و صحت آن کار گواهی ‌دهند، در چنین مواردی نباید استخاره نمود. اینکه گفته ‌شده است در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست در چنین حالتی است. در ضمن، عمل به استخاره واجب نیست و اگر فردی به هر دلیلی خواست از استخاره تخلف کرده و به آن عمل نکند، مرتکب گناهی نشده‌ است.

باید به این نکته هم توجه شود که استخاره برای کارهای مهم است. استخاره برای مسائل جزئی به وسواس در استخاره تبدیل می ­شود و کاری ناپسند است.

توفیق

 آرزوی موفقیّت از رایج­ترین دعاهایی است که مردم نسبت به همدیگر می­ کنند و بیشترین مورد آن با جمله «موفق باشید» در ذیل ورقه امتحانی دانش آموزان به چشم می ­خورد. توفیق، به معنی هماهنگ سازی همه علل و اسباب و برطرف کردن موانع کار برای رسیدن به مقصود می ­باشد.

     بدیهی است که توفیق دهنده خداوند می ­باشد و نباید غیر از خداوند از کسی انتظار توفیق داشت آن چنان که حضرت شعیب(ع) در هدایت قوم خود به آن تصریح نموده است: « قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُخَالِفَکُمْ إِلَى مَا أَنْهَاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلا الإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ مَا تَوْفِیقِی إِلا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ؛ گفت: اى قوم من، بیندیشید اگر از جانب پروردگارم دلیل روشنى داشته باشم و او از سوى خود روزى نیکویى به من داده باشد [آیا باز هم از پرستش او دست بردارم] من نمى‏ خواهم در آنچه شما را از آن باز مى ­دارم با شما مخالفت کنم من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا که بتوانم ندارم و توفیق من جز به [یارى] خدا نیست بر او توکل کرده ام و به سوى او بازمى‏ گردم.»(هود، آیه۸۸)

      البته کسی که انتظار توفیق از خدا دارد خود نیز در حد وسعش باید تلاش کند درخواست توفیق بدون تلاش مسخره کردن خود است و نتیجه ­ای نخواهد داشت. امام رضا(ع) در این مورد فرمودند: « مَن سَألَ اللهَ التَّوفیقَ وَ لَم یَجتَهِد، فَقَدِ استَهزَءَ بِنَفسِهِ؛ هر کس از خداوند، توفیق بطلبد ولی تلاش نکند، خودش را مسخره کرده است.»(مسند الامام الرضا(ع)، ج ۱، ص۲۸۳؛ نهج الدّعا، ج۱، ص۴۳۸)

      در رابطه با تلاش و توفیق به این نکته باید دقت نمود که همه تلاش­ها با توفیق همراه نیست؛ بعضی مواقع تلاش هست ولی توفیق نیست و برعکس. مردم در این موضوع به چهار گروه تقسیم شده ­اند:

الف ـ تلاش می­ کند ولی توفیق نمی­ یابد و نتیجه نمی­ گیرد ولی اجر تلاشش را می­ برد.

ب ـ تلاش می­ کند توفیق انجام عمل صالح را هم دارد، مأجور است و به ثواب عمل می ­رسد.

پ ـ تلاش نمی­ کند و توفیق هم ندارد، نتیجه نمی­ گیرد ثوابی نمی­ برد .

ت ـ تلاش نمی­ کند اما توفیق هست، مؤاخذه می­ شود به عنوان مثال ثروتمندی که امکان انفاق دارد ولی نمی­ کند.

       به این نکته هم باید توجه کرد که در برخی موارد گناهان باعث سلب توفیق می­ شوند و انسان را از تلاش برای انجام عمل صالح باز می­ دارند. بنا بر آموزه­ های دینی، بعضی از گناهان علاوه بر اعمال و حیات فرد گناهکار در سرنوشت  هفت نسل بعدی از اولاد او تأثیر منفی دارد.