یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

شهر مرند

از شهرهای استان آذربایجان شرقی است که در ۶۵ کیلومتری شمال غرب تبریز واقع شده‌است. این شهر با ۲۸ کیلومتر مربع مساحت، دومین شهر بزرگ استان و ۱۵۶۸۷۳نفر جمعیت، سومین شهر پرجمعیت استان پس از تبریز و مراغه محسوب می‌شود.

بطلیموس، جغرافی‌دان یونانی که قبل از میلاد می‌زیسته، از این شهر به نام «ماندگار» نام برده و آن را یکی از آبادترین شهرها در تاریخ می‌خواند. در روایات باستانی ارامنه آمده‌است که همسر نوح در مرند مدفون شده ‌است.(ر.ک: سفرنامه شاردن، ص۴۰ ؛ سفرنامه تاورنیه، ص۵۴)

اهالی شهر مرند، به زبان ترکی آذری و با لهجه محلی صحبت می­ کنند. شهر مرند نسبت به شهرهای دیگر استان، بیشتر جاذبه تجارتی دارد و مردم به مشاغل تجارت خُرد روی آورده‌اند. شهر مرند، یکی از کانون‌های مهم قالی‌بافی در سطح کشور محسوب می‌شود. سبدبافی، سفال‌گری و سرامیک‌سازی از دیگر صنایع این شهر است.

اقتصاد مرند بر پایه کشاورزی استوار است. تمام منطقه مرند بنا به شرایط طبیعی برای دامداری و کشاورزی مناسب می‌باشد.  محصولات مهم مرند گندم، جو، حبوبات و صیفی­ جات می‌باشد. محصولات باغی از جمله زردآلو، انگور، سیب زنوز، پسته یامچی و زعفران بناب علاوه بر مصارف داخلی به سایر شهرها صادر می‌شود.

از اماکن تاریخی و باستانی این شهر می‌توان به قلعه مانداگارانا، مسجد جامع، امامزاده احمد، امامزاده ابراهیم، تپه باستانی سیوان و بازار کوزه‌فروشان، مسجد بازار، کاروانسرای عباسی و... اشاره کرد.

شهر مرند به دلیل قرارگرفتن در شاهراه ارتباط ایران ـ اروپا از موقعیت بی‌نظیر جغرافیایی و ارتباطی برخوردار است. بزرگ­راه تبریز ـ مرند، جاده مرند ـ بازرگان، جاده مرند ـ جلفا از مهم‌ترین راه‌های ارتباطی این شهر می‌باشد. این شهر در مسیر راه آهن برقی تبریز به جمهوری آذربایجان قرار دارد.

مهتر قالیان و نور مرند          میلشان جز به سربلندی نیست

دو کریمند راست باید گفت             که مرا طبع کژ پسندی نیست

هر کجا دل شکسته‌ای بینند           کارشان جز شکسته بندی نیست

لیک چون طالعم به صحبتشان        نیست، در دل مرا نژندی نیست

چون مهذب مراست وان دو نه‌اند      عافیت هست و دردمندی نیست

چون مرا سندس است و استبرق            شاید ار قالی مرندی نیست

خاقانی

اولین شهید ولایت

حضرت زهرا(س) اولین شهید راه ولایت می­ باشند؛ در روزهای سخت تنهایی که یکصد هزار مسلمان حاضر در روز غدیر، صم و بکم تماشاگر ظلم اصحاب سقیفه بودند، حضرت زهرا(س) به همراه تعداد انگشت شماری از صحابه به دفاع از حریم ولایت برخاستند و تا آخرین نفس در این راه ثابت­ قدم ماندند. آن حضرت(س) خطاب به مولایشان، امیرمومنان می­ فرمایند: «روحی لروحک الفداء و نفسی لنفسک الوقاء؛ جانم فدای جان تو و نفس من نگاهبان نفس تو باد!»(الکوکب الدرّی، ج1، ص196)... در نهایت آن حضرت(س) با قرار گرفتن در بین در و دیوار جام شهادت را به سرکشیدند.

«مقاتل بن عطیه می‏ گوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا علیهما السلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت و حضرت به[بستر] بیماری افتاد تا آن که از دنیا رفت.»(الامامة و الخلافة، ص160)

علامه مجلسی در بحارالانوار به نامه­ ای از عمر بن خطاب به معاویه اشاره می­ نماید که در آن می­ نویسد: «در حالی که او [حضرت زهرا] سینه خود را به درب چسبانده و خود را به پشت درب پوشانده بود با لگد محکم به درب خانه زدم و شنیدم فریادی کشید که گمان کردم شهر مدینه زیر و رو شده است...»(بحارالانوار، ج30، ص294)