یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

روزی و روزی رسان

بنابر بیان قرآن مجید، یکی از نام­ های خداوند رزاق است: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ؛ به یقین خداوند خود روزى‏ دهنده و صاحب قوه و نیرومند است.»(ذاریات، آیه58) و روزی تمام موجودات عالم را خود به عهده گرفته است: «وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِی الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ؛ و هیچ زنده متحرکى در این زمین نیست مگر آنکه روزى او بر عهده خداست و او قرارگاه اصلى آنها و جایگاه موقت آنها را می‌داند، همه در کتابى روشن ثبت است.»(هود، آیه۶)

ادیم زمین سفره عام اوست               بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست

سعدی

مقدم شدن «هو» در آیه اول دلیل حصر است؛ یعنی روزی‌دهنده حقیقی فقط خداست‏. بنابر این، غیر خدا در حد واسطه فیض در روزی رساندن به مخلوقات، نقش دارند.

ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند              تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

سعدی

البته رازقیت خداوند به این معنا نیست که روزی موجودات به صورت مائده آسمانی و بدون زحمت و تلاش به آنها عرضه می ­شود؛ روزی تمام جانداران در طبیعت قرار داده شده است و آنها به صورت غریزی و با جستجو و کنجکاوى روزى خود را به دست می­ آورند. قوه جذب در گیاهان و امیال و غرایز در جانداران که آنها را به سوى مواد غذایى می‌کشاند، همه از مظاهر رزاقیت خدا می­ باشند.

چنان پهن خوان کرم گسترد               که سیمرغ در قاف قسمت خورد

سعدی

در مورد انسان، روش کسب روزی شکل دیگری دارد؛ به او امکانات زیادتری داده شده است. انسان می ­تواند از عقل، علم، فکر و راهنمایی­ های وحیانی در تحصیل رزق کمک بگیرد که همه اینها از شئون رزّاقیت خداوند است.

خداوند رحمن و رحیم که رحمت عامه ­اش سرتاسر عالم را فراگرفته است در مقابل این همه نعمت مادی و معنوی که برای بشر فراهم نموده، انتظار دارد کسانی که بر سر سفره او نشسته­ اند و از نعمت­ های او استفاده می­ کنند، صاحب نعمت را بشناسند و شکرگزار نعمت­هایش باشند و این حداقل کاری است که بنده در مقابل خدا می­ تواند انجام دهد: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُون‏؛ اى کسانى که ایمان آورده ‏اید، از نعمت­ هاى پاکیزه ‏اى که به شما روزى داده ‏ایم، بخورید و شکر خدا را به جا آورید؛ اگر او را پرستش مى‏ کنید.»(بقره، آیه۱۷۲)

متاسفانه انسان ناسپاس عمری بر سر سفره الهی نشست و از انعام گوناگون بهره ­مند شد ولی نه منعم را شناخت و نه از او سپاسگزاری نمود: «إِنَّ الإنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ وَ إِنَّهُ عَلَى ذَلِکَ لَشَهِیدٌ وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ؛ همانا انسان به پروردگار خود بی‌توجه و ناسپاس است و او خودش هم به این آگاهی دارد و راستى او سخت‏ شیفته مال است.» (العادیات، آیات8 ـ6)

خداوند انسان را به گونه‌ای خلق کرده است که حب خیر دارد ولی متأسفانه اکثر انسان­ ها در تشخیص مصداق، اشتباه می‌کنند. لذا نسبت به خدا که خیر محض است بی‌توجه و ناسپاس ‌شده و به غیر خدا ـ دنیا ـ توجه می ­کنند.

تجلی

تجلی: ظاهر شدن، هویدا گردیدن، پیدا شدن، جلوه کردن، ظهور ذات و صفات الوهیت:

بی­خود از شعشعه پرتو ذاتم کردند  **** باده از جام تجلی صفاتم دادند

حافظ

در مباحث عرفان نظری، بحث تجلی از اهمیت خاصی برخوردار است. عارفان معتقدند که همه عالم ـ با در نظر گرفتن مراتب وجودی ـ تجلی حق است. به بیان ساده، آنچه که در جهان آفرینش ـ با همه رنگ­ ها ونقش­ ها ـ دیده می­ شوند مظهر اسما و صفات خداوند هستند.

حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد ****  این همه نقش در آیینه اوهام افتاد

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود ****  یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد

حافظ

خداوند آیات خود را در آفاق و انفس به همه نشان داده است؛ فقط چشم دل می ­خواهد که باز باشد و آنها را آشکارا ببیند.

یار بی‌پرده از در ودیوار  **** در تجلی است یا اولی‌ الابصار

شمع جویی و آفتاب بلند **** روز بس روشن و تو در شب تار

گر ز ظلمات خود رهی بینی****  همه عالم مشارق انوار

هاتف اصفهانی

کم نیستند افراد با بصیرتی که جلوه ­های معشوق را در سرتاسر عالم امکان به چشم دل دیده ­اند.

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم ****  به دریا بنگرم دریا ته وینم

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت **** نشان از قامت رعنا ته وینم

بابا طاهر

لطف

دام سخت است مگر یار شود لطف خدا       ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم

حافظ

در بیان متکلمان، لطف یکی از صفات فعل الهی است و مقصود از آن، این است که خداوند آنچه مایه گرایش مکلّفان به طاعت و دوری از معصیت می‎ باشد را در حق آنان انجام داده است. البته این امر مقتضای عدل و حکمت الهی می­ باشد. از جهات مختلف، برای لطف، اقسامی را در نظر گرفته ­اند؛ لطف از یک جهت سه گونه است:

الف ـ لطفی که فعل مستقیم و بی‎ واسطه خداوند است. مانند تشریع تکالیف دینی، ارسال پیامبران

ب ـ لطفی که فعل مباشری کسی است که مورد لطف قرار گرفته است. مانند تفکر و نظر در معجزات پیامبران

پ ـ لطفی که فعل مکلفان دیگر است. مانند امر به معروف و نهی از منکر

از تعالیم اسلام، به روشنی استفاده می‎ شود که ارسال پیامبران، اخلاق ویژه و سیره عملی آنان، انزال کتب آسمانی، بیان معارف الهی در قالب مثال‎ های ساده و گویا، انذار و تبشیرهای الهی توسط پیامبران، مصائب و ناملایمات، نعمت‎ ها و موهبت‎ های مادی، نصرت‎ ها و امدادهای غیبی، از مصادیق و مظاهر لطف الهی به شمار می‎ روند. البته برخی از آنها مقتضای حکمت خداوند و برخی مظهر و جلوه جود و احسان الهی‎ هستند که مدام جریان دارد .

از دیدگاه قرآن، بعثت پیامبران بشیر و نذیر حجّت را بر مردم تمام کرده و راه اعتذار را بر آنها می ‎بندد: «رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلاَّیَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً؛ پیامبرانی که مژده ­رسان و بیم دهنده بودند تا برای مردم در پیشگاه خداوند پس از فرستادن پیامبران، حجت و عذری نباشد؛ خداوند همواره شکست ناپذیر و حکیم است.»(نساء، آیه165) جمله «عزیزاً حکیماً» بیانگر این است که بالذات کسی را بر خداوند حقی نیست و حجتی ندارد. از آنجا که خداوند حکیم است و مقتضای حکمت، هدایت بشر به وجه اکمل می ­باشد پیامبران را مبعوث نمود تا علاوه بر ابلاغ احکام الهی به آنان، از طریق بشارت و انذار آنان را به عمل به احکام الهی تشویق نمایند و از نافرمانی خداوند برحذر دارند.

از مولای متقیان حضرت علی(ع) درباره غرض از آفرینش بشر و فلسفه تکلیف، روایتی نقل شده است که بیانگر جریان دائمی الطاف الهی است؛ آن حضرت(ع) می فرمایند: «خداوند انسان ها را آفرید و خواست که آنان دارای اخلاق و رفتار پسندیده باشند و می‎ دانست که آنان چنین نخواهند شد، مگر این که آنچه مایه سود و زیان آنهاست را بیان کند که این کار در گرو امر و نهی (تکالیف دینی) است و امر و نهی نیز مستلزم وعد و وعید و بیم و امید است و تحقق آنها در گرو آلام و لذایذ است. بدین جهت، زندگی دنیا را با لذایذ و آلام در آمیخت تا آنان را بر لذایذ و آلام اخروی رهنمون گردد.»(بحارالانوار، ج 5، ص316)

رضایت الهی

با توجه به اهمیت رضایت خداوند در کارها، انسان مومن همواره تلاش می­ کند که رضایت خدا را در هر امری به دست آورد. البته رضایت و خشنودی خدا امری نسبی است، چون معرفت، ایمان، اطاعت و اخلاص انسان­ ها متفاوت است و میزان رضایت مندی خداوند به میزان عمل آنان از لحاظ کمیت، کیفیت، اخلاص و معرفت بستگی دارد.

بدیهی است برخی رفتارها از ویژگی های خاص و ممتازی برخوردار هستند و در رأس امور قرار دارند که خداوند در قرآن مجید به آنها اشاره نموده است؛ از جمله:

ـ ایمان به خدا و قیامت

ـ هجرت از وطن برای حفظ دین

ـ جهاد در راه خدا با مال و جان

ـ ولایت و پیروی از رهبر الهی

ـ صداقت در گفتار و عمل

ـ رعایت تقوا در همه کارها به ویژه در مورد حق الناس

ـ صبر و استقامت و پشتکار در طاعت خدا و ترک حرام

ـ شکر نعمت­ های مادی و معنوی

ـ برای خدا بودن حب­ ها و بغض ها و...

به عنوان نمونه دو آیه نقل می شود: «قالَ اللَّهُ هذا یوْمُ ینْفَعُ الصَّادِقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه؛ خدا گفت: این روزى است که راست‌گویان را راستى گفتارشان سود دهد. برای آنها بهشت‌هایى است که در آن نهرها جارى است. همواره در آن جاویدان خواهند بود. خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند.»(مائده، آیه119) همچنین: «وَ السَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیم؛ از آن گروه نخستین از مهاجرین و انصار که پیش‌قدم شدند و آنان که به نیکى از پى‌‏شان رفتند، خدا خشنود است و ایشان نیز از خدا خشنودند. برایشان بهشت‌هایى آماده کرده است که درآنها نهرها جارى است و همیشه در آنجا خواهند بود، این همان کامیابى بزرگ است.»(توبه، آیه100)

باید به این نکته توجه کرد که «خشنودی به معنایی که برای ذات باری تعالی به کار رفته با خشنودی انسان فرق می‌کند. خشنودی در انسان یک نوع، توجّه قلبى و جاذبه روحى است، در حالى‌که خداوند نه قلب دارد و نه روح و ذات خداوند از هر تغییری منزّه است؛ لذا تأثیر پذیری و انفعال، در ذات خدا راه ندارد و محال است مخلوقات در ذات خدا تأثیر بگذارند. بنابراین نه رضایت خدا، از سنخ تأثیر پذیری و انفعال است و نه غضب او. خشنودی و غضب خدا، از صفات فعلی او هستند و صفات فعلی خدا، از نسبتی که بین خدا و فعل او(مخلوقات) وجود دارد انتزاع می‌شوند. بنابر این، رضایت خدا از اوصاف فعلیه او است، نه ذاتیه، او در ذاتش متصف به صفتى نمی‌شود که قابل تغییر و تبدل است، و در نتیجه ذاتش هم با آن تغییر و تبدل یابد، اگر بندگانش یک روز نافرمانیش کنند، دچار خشم گردد و در روز دیگرى اطاعتش کنند راضى شود، اگر مى‏‌گوییم خدا راضى مى‏‌شود، معنایش این است که او با بنده خود معامله رضایت مى‏‌کند؛ بر او رحمت مى‌‏فرستد و نعمتش را ارزانی‌اش مى‏ دارد. او را به پاس بندگی و اطاعتش بهشت و نعمت‌های بهشتی ارزانی می‌دارد و اگر مى‏‌گوییم غضب مى‌‏کند، معنایش این است که او با بنده‏‌اش معامله غضب مى‏‌کند؛ یعنى رحمت خود را از او دریغ نموده، او را دچار عذاب مى‌‏سازد؛ از این‌رو، ممکن است که نخست راضى شود و بعد به جهت نافرمانى بنده‌‏اش غضب کند، یا بر عکس، ابتدا غضب کرده و بعد به دلیل اطاعتى که از بنده‌‏اش سرزد از او راضى شود.»(المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏9، ص376)

تسلیم در برابر خدا

تسلیم شدن در بیان مومنان، إطاعت از امر و نهی خدا و استقبال از قضا و قدر بدون اعتراض به مصائب و ناملایمات است. زندگی مانند سکه دو رویه است؛ یک روی آن، حرکت و تلاش برای رسیدن به خواسته­ ها و روی دیگرش، تسلیم شدن و پذیرفتن محدودیت‌ها؛ این دو رکن در کنار هم، زندگی را شیرین و جذاب می­ کنند. یکی از بخش‌های بسیار زیبا، جذاب و مهم زندگی، آن قسمت‌هایی است که انسان تسلیم محدودیت‌ها می‌شود؛ به شرطی که خوب، درست و به‌ جا تسلیم شود.

نقل شده است که «یکی از فرزندان امام باقر(ع) مریض بود و در تب شدید می‌سوخت آن حضرت(ع) به‌شدت ناراحت و بی‌قرار بودند طوری که اصحاب بیم آن داشتند که اگر این بچه از دنیا برود، حضرت(ع) هم از دست برود!

پس از زمانی صدای خانم‌ها بلند شد. امام(ع) به اندرونی رفته و آنها را آرام کردند. با حالتی بشّاش برگشته و با دیگران برخورد نمودند. اصحاب پرسیدند: فرزند شما سلامتی خودش را به‌دست آورد؟ حضرت(ع) فرمودند: نه! از دنیا رفت. اصحاب گفتند: بعد از آن‌ همه نگرانی و تکاپویی که برای سلامتی فرزندتان داشتید، ما تصور می‌کردیم که اگر از دنیا برود، برای شما خیلی سخت خواهد بود. آن حضرت(ع) فرمودند: ما اهل‌بیت این‌گونه هستیم که تلاش خودمان را انجام می‌دهیم و معلوم است که درباره اطرافیان و نزدیکان‌مان عاطفه داریم اما وقتی امر خدا تحقق پیدا کرد و دیگر کاری از ما بر نیامد، ما تسلیم می‌شویم و زیبایی تسلیم خودمان را هم به خدا نشان می‌دهیم و انبساط خاطر من هم به همین دلیل است.(اصول کافی، ج3، ص226)

وقتی انسان برای تحقق یک امری تلاش خود را انجام داد ولی تلاشش به نتیجه نرسید، باید تسلیم امر خدا شود.