یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

لطف

دام سخت است مگر یار شود لطف خدا       ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم

حافظ

در بیان متکلمان، لطف یکی از صفات فعل الهی است و مقصود از آن، این است که خداوند آنچه مایه گرایش مکلّفان به طاعت و دوری از معصیت می‎ باشد را در حق آنان انجام داده است. البته این امر مقتضای عدل و حکمت الهی می­ باشد. از جهات مختلف، برای لطف، اقسامی را در نظر گرفته ­اند؛ لطف از یک جهت سه گونه است:

الف ـ لطفی که فعل مستقیم و بی‎ واسطه خداوند است. مانند تشریع تکالیف دینی، ارسال پیامبران

ب ـ لطفی که فعل مباشری کسی است که مورد لطف قرار گرفته است. مانند تفکر و نظر در معجزات پیامبران

پ ـ لطفی که فعل مکلفان دیگر است. مانند امر به معروف و نهی از منکر

از تعالیم اسلام، به روشنی استفاده می‎ شود که ارسال پیامبران، اخلاق ویژه و سیره عملی آنان، انزال کتب آسمانی، بیان معارف الهی در قالب مثال‎ های ساده و گویا، انذار و تبشیرهای الهی توسط پیامبران، مصائب و ناملایمات، نعمت‎ ها و موهبت‎ های مادی، نصرت‎ ها و امدادهای غیبی، از مصادیق و مظاهر لطف الهی به شمار می‎ روند. البته برخی از آنها مقتضای حکمت خداوند و برخی مظهر و جلوه جود و احسان الهی‎ هستند که مدام جریان دارد .

از دیدگاه قرآن، بعثت پیامبران بشیر و نذیر حجّت را بر مردم تمام کرده و راه اعتذار را بر آنها می ‎بندد: «رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلاَّیَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً؛ پیامبرانی که مژده ­رسان و بیم دهنده بودند تا برای مردم در پیشگاه خداوند پس از فرستادن پیامبران، حجت و عذری نباشد؛ خداوند همواره شکست ناپذیر و حکیم است.»(نساء، آیه165) جمله «عزیزاً حکیماً» بیانگر این است که بالذات کسی را بر خداوند حقی نیست و حجتی ندارد. از آنجا که خداوند حکیم است و مقتضای حکمت، هدایت بشر به وجه اکمل می ­باشد پیامبران را مبعوث نمود تا علاوه بر ابلاغ احکام الهی به آنان، از طریق بشارت و انذار آنان را به عمل به احکام الهی تشویق نمایند و از نافرمانی خداوند برحذر دارند.

از مولای متقیان حضرت علی(ع) درباره غرض از آفرینش بشر و فلسفه تکلیف، روایتی نقل شده است که بیانگر جریان دائمی الطاف الهی است؛ آن حضرت(ع) می فرمایند: «خداوند انسان ها را آفرید و خواست که آنان دارای اخلاق و رفتار پسندیده باشند و می‎ دانست که آنان چنین نخواهند شد، مگر این که آنچه مایه سود و زیان آنهاست را بیان کند که این کار در گرو امر و نهی (تکالیف دینی) است و امر و نهی نیز مستلزم وعد و وعید و بیم و امید است و تحقق آنها در گرو آلام و لذایذ است. بدین جهت، زندگی دنیا را با لذایذ و آلام در آمیخت تا آنان را بر لذایذ و آلام اخروی رهنمون گردد.»(بحارالانوار، ج 5، ص316)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد