آن چنانکه از روایات استنباط می شود خداوند متعال، نظام دنیا را به گونه ای قرار داده است که بدون وجود امام(ع) امکان زندگی در روی زمین وجود ندارد، چرا که زمین به برکت وجود امام(ع) قرار و آرامش پیدا کرده است. در روایتی از امام صادق(ع) در مورد جایگاه ائمه(ع) نقل شده است: «جَعَلَهُم اللهُ ارکانَ الأرضِ اَن تَمیدَ بِهِم؛ خدا ایشان را ارکان زمین قرار داده است، تا اینکه آنها را به تزلزل و اضطراب نیندازد...»(اصول کافی، ج 1، ص197)
رسول اکرم(ص) در روزهای آخر عمر مبارکشان خطاب به مومنین فرمودند: «معاشر الناس کانى ادعى فاجیب وانى تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتى اهل بیتى، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا، فتعلموا منهم و لاتعلموهم، فانهم اعلم منکم، لاتخلو الارض منهم و لو خلت اذا لساخت باهلها؛ اى مردم! گویى نزدیک است که فراخوانده شوم و دعوت حق را لبیک گویم. من در میان شما دو امانت گرانبها قرار داده ام: کتاب خدا و عترت خود، اهلبیتم. اگر به آن دو چنگ بزنید هرگز گمراه نخواهید شد. از آنها فرا گیرید و در صدد تعلیم آنها نباشید که آنها از شما داناتر هستند. روى زمین از آنها خالى نمى ماند و اگر خالى بماند اهلش را در کام خود فرو می برد.»(مدینه البلاغه، ج 1، ص170؛ ینابیع الموده، ج 1، ص74)
بنابر این، بهره برداری از زمین به عنوان محل سکونت، منوط به وجود امام(ع) است. البته نه تنها زمین، بلکه آسمان هم به برکت وجود امام(ع) نگه داشته شده است. آن حضرت(ص) زمانی که ائمه اطهار(ع) را به جابر ابن عبدالله انصاری معرفی می کردند، فرمودند: «بِهِم یُمسِکُ اللهُ السّماءَ اَن تَقَعَ عَلَی الارضِ الاّ بِاِذنِه وَ بِهِم یَحفَظُ اللهُ الارضَ اَن تَمیدَ بَاَهلِها؛ خدا به وسیله ایشان، آسمان را از این که بدون اجازه او بر زمین افتد، نگاه می دارد و به وسیله ایشان، زمین را حفظ می کند که اهل خود را به تزلزل در نیاورد.»(بحارالانوار، ج 27، ص120)
افتادن آسمان بر زمین، نشانه به هم خوردن نظام آفرینش است. خدای عزوجل به برکت وجود اهل بیت(ع) آسمان را مانند سقفی بر سر ما نگاه داشته و فاصله مناسبی میان آن با زمین قرار داده است. این که نظام دنیا با حساب دقیق خود اداره می گردد، به برکت وجود امام است. علاوه بر آسمان و زمین، بقیه اموری که برای «حیات» انسان ضرورت دارد نیز متوقف بر وجود امام(ع) است. امام صادق(ع) فرموده اند: «... بِنا اَثَمرتِ الاَشجارُ و اَینَعَتِ الثِمارُ وَ جَرَتِ الأنهارُ و بِنا یَنزِلُ غیَثُ السماء و یَنبُتُ عُشبَ الاًرضِ ...؛ به سبب ما است که درختان میوه می دهند و میوه ها می رسند و رودها جاری می شوند و به سبب ما از آسمان باران می بارد و به سبب ما گیاهان در زمین می رویند.»(اصول کافی، ج 1، ص ۱۹۶)
این نوع بهره مندی موجودات از امام(ع) فرع بر شناختن ایشان نیست. افراد، چه امام را بشناسند و چه نشناسند، چه تسلیم ایشان بشوند و یا هیچ اعتقادی به ایشان نداشته باشند، در هر حال به برکت وجود امام در روی زمین سکونت داشته و از نعمت های مختلف آن بهره مند می گردند.
از آغاز هستی و هبوط حضرت آدم(ع) به زمین، همواره کسانی برای برقراری ارتباط بین خالق و مخلوق تعیین شده اند تا به نحوی بشر را با مقام قدسی خداوند آشنا سازند: « قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلاَخَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ؛ گفتیم: از بهشت بیرون روید، پس اگر از جانب من راهنمایانی برایتان آمدند، بر آنها که از راهنمایان من پیروی کنند بیمی نخواهد بود و اندوهگین نمیشوند.»(بقره، آیه38) امام صادق(ع) در این خصوص می فرمایند: « إِنَّ الأَرْضَ لاتَخْلُو إِلا وَ فِیهَا إِمَامٌ؛ زمین هیچگاه از امام خالی نخواهد بود.»(اصول کافی، ج1، ص178)
انسان از ابتدا با تبعیت از فطرت پاک در جستجوی حقیقت و دین الهی است؛ بنابر این نمی توان انسانی را پیدا کرد که در ضمیر خود، به انسانی فراتر از خویش اعتقاد نداشته باشد. متاسفانه علی رغم نقش محوری ولایت در نظام آفزینش، برخی از پذیرش حجت های الهی خودداری می کنند. این در حالی است که بسیاری از آنها به خدا و دین و شریعت اعتقاد قلبی داشته و ضرورت وجود نمایندگان الهی بر روی زمین را درک می کنند. طبق تعالیم قرآن کریم علت اصلی مخالف انسان ها با رسولان و اولیای دین در هر عصر و زمانی، تردید بر سر مصداق بوده است نه اصل مدعا. به عنوان مثال خداوند در بیان علت ایمان نیاوردن فرعون و اطرافیانش به حضرت موسی(ع) می فرماید: «فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنَا وَ قَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ؛ آنها گفتند: آیا ما به دو انسان همانند خودمان ایمان بیاوریم، درحالی که قوم آنها ما را پرستش می کنند.»(مومنون، آیه47) در مورد دیگر انبیاء الهی نیز همین استدلال به چشم می خورد: «قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِی اللّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرَکُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ آبَآؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ؛ پیامبران آنها گفتند: آیا در خدا شک است؟! خدائی که آسمان ها و زمین را آفریده؟! او که شما را دعوت می کند تا گناهانتان را ببخشد و تا موعد مقرری شما را باقی گذارد، آنها گفتند: شما انسانهایی مثل ما هستید و می خواهید ما را از آنچه پدرانمان می پرستیدند باز دارید، شما دلیل روشنی برای ما بیاورید!»(ابراهیم، آیه10)
این استدلال در وقایع بعد از رحلت رسول گرامی(ص) نیز مورد توجه گروهی از مسلمانان قرار گرفت و متاسفانه علی رغم تعیین مصداق ولایت در واقعه غدیر خم، اکثر مسلمانان از مدار ولایت فاصله گرفتند که تا امروز ادامه دارد.