شعر از سیدمهدی بنی هاشمی
اجرا: ابوذر روحی
یا مولا یا صاحب الزمان
الغوث الغوث الغوث ادرکنی
⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷
عشق جانم امام زمانم
عشق جانم امام زمانم
عشق جانم امام زمانم
عشق جانم
⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷
دنیا بدون تو معنایی نداره
عشق روزگارم وقتی که تو باشی دنیامون بهاره
دنیای بدون تو معنایی نداره
عشق روزگارم وقتی که تو باشی دنیامون بهاره
⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷
سلام فرمانده سلام از این نسل غیور جامانده
سـلام فرمانده سیدعلی دههی نودی هاشو فراخوانده
سلام فرمانده
⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷
بیا جون من بیا ، بیا یارت میشم
هوادارت میشم گرفتارت میشم
علی بن مهزیارت میشم
با همین قد کوچیکم خودم سردارت میشم
⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷
بیا جون من بیا ، بیا یارت میشم
هوادارت میشم گرفتارت میشم
علی بن مهزیارت میشم
با همین قد کوچیکم خودم سردارت میشم
⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷
سلام فرمانده سلام از این نسل غیور جامانده
سـلام فرمانده سیدعلی دههی نودی هاشو فراخوانده
سلام فرمانده
⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷
نبین قدم کوچیکه پاش بیفته من برات قیام میکنم
نبین قدم کوچیکه مثل میرزا کوچک کارو تموم میکنم
نبین قدم کوچیکه از صف 313 تا بهت سلام میکنم
⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷
نـبین کمه سنم تو فقط صدام بزن ببین چیکار برات میکنم
نبین کمه سنم با همین دستای کوچیکم همش دعات میکنم
نبین کمه سنم بأبی انت و أمی همه رو فدات میکنم
همه رو فدات میکنم
⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷
سلام فرمانده سلام از این نسل غیور جامانده
سـلام فرمانده سیدعلی دههی نودی هاشو فراخوانده
سلام فرمانده
⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷
عهد میبندم روزی لازمت بشم عهد میبندم حاج قاسمت بشم
عهد میبندم مثل بهجت و مثل سربازای گمنام خادمت بشم
عهد میبندم که میمونم پای کار این نظام
کاشکی مثل حاج قاسم من به چشم تو بیام
من به چشم تو بیام
⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷
هزارو صد و اندی ساله همه عالم دنبال مهدی اند
غصه سربازو نخور آقا سربازات هزارو چهارصدی اند
⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷⊶⊰✾⊱⊷
سلام فرمانده سلام از این نسل غیور جامانده
سـلام فرمانده سیدعلی دههی نودی هاشو فراخوانده
رُوِیَ أَنَّ صَاحِباً لأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) یُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ کانَ رَجُلا عَابِداً فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى کأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ فَتَثَاقَلَ(ع) عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ یَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ فَإِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ؛ یکی از یاران امیرالمومنین(ع) که همام نامیده می شد و مردی پارسا بود، به آن حضرت عرض کرد: یا امیرالمومنین(ع) مردم باتقوا را برای من توصیف فرما، چنان که گویی آنان را می بینم. آن حضرت در پاسخ دادن، سنگینی می کرد، سپس فرمود: ای همام تقوا بورز خدا را و نیکویی کن، زیرا خداوند با کسانی است که تقوا ورزیدند و با کسانی است که نیکوکار هستند.
در این مقدمه سه نکته قابل تأمل است:
نکته اول: تثاقل امیرالمؤمنین؛ تثاقل در لغت یعنی: سنگین شدن، سنگینی، سستی کردن، کوتاهی کردن، بی میلی نشان دادن و درنگ کردن...
بدیهی است که علت این رفتار حضرت علی(ع) نبود توان و ظرفیت پذیرش در مخاطب بود. آن حضرت(ع) از رسول گرامی اسلام(ص) شنیده بودند که فرمودند: «إِنَّا مَعَاشِرَ اَلأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ اَلنَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ؛ ما گروه پیامبران مأموریم با مردم در حدّ فهم و عقلشان سخن بگوییم.»(تحف العقول عن آل الرسول، ج۱، ص۳۷) و ایشان به عنوان شاگرد مکتب نبوی می خواستند این نکته اساسی را در صحبت رعایت کنند و چون اصرار او را دیدند به تفصیل بیان کردند.
نکته دوم: سخن مختصر و مفید؛ آن حضرت(ع) قبل از بیان مفصل صفات متقین به این اصل اساسی در سخن گفتن توجه داشتند زیرا از پیامبر اکرم(ص) شنیده بودند که فرمودند: «خَیْرُ الْکَلامِ مَا دَلَّ وَ جَلَّ وَ قَلَّ وَ لَمْ یُمِلَّ؛ بهترین سخن، آن است که قابل فهم و روشن و کوتاه باشد و خستگى نیاورد.»(أنوار العلویه، ص 489) نظامی این نکته دقیق را چنین به نظم کشیده است:
با اینکه سخن به لطف آب است کم گفتن هر سخن، صواب است
آب ار چه همه زلال خیزد از خوردن پر، ملال خیزد
کم گوی و گزیده گوی , چون دُر تا ز اندک تو، جهان شود پُر
نکته سوم: حسن عمل؛ آن حضرت با استناد به آیه: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ؛ در حقیقت خداوند با کسانى است که پروا داشته اند و [با] کسانى [است] که آنها نیکوکار هستند.»(سوره نحل، آیه۱۲۸) از همام می خواهد به احترام خداوند، نفس خود را نگه دارد و کار نیک انجام دهد.
براساس آموزه های دینی آنچه که در درگاه خداوند مطلوب است حسن عمل می باشد، نه سختی یا زیادی عمل؛ به عنوان مثال دو رکعت نماز با خشوع، خضوع و حضور قلب بر دهها رکعت نماز بی توجه ترجیح داده شده است. خداوند در امتحان انسانها به دنبال افرادی است که عمل را نیکوتر و بهتر انجام می دهند نه بیشتر و طولانی تر و سخت تر. در آیات زیر بر احسن عمل تأکید شده است نه اکثر عمل و اصعب و اطول عمل: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ؛ همان که مرگ و زندگى را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارتر هستید و او ارجمند آمرزنده است.»(سوره ملک، آیه۲) و «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا؛ در حقیقت ما آنچه را که بر زمین است زیورى براى آن قرار دادیم تا آنان را بیازماییم که کدام یک از ایشان نیکوکارتر هستند.»(سوره کهف، آیه۷) و «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلا سِحْرٌ مُبِینٌ؛ و اوست کسى که آسمان ها و زمین را در شش هنگام آفرید و عرش او بر آب بود تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارتر هستید و اگر بگویى شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد قطعا کسانى که کافر شدهاند خواهند گفت این [ادعا] جز سحرى آشکار نیست.»(سوره هود، آیه۷)
این خطبه در نهج البلاغه ابن میثم و فیض الاسلام، خطبه۱۸۴؛ در نسخه ابن ابی الحدید و شیخ محمد عبده، خطبه ۱۸۶؛ در کتاب فی ظلال نهج البلاغه محمد جواد مغنیه، خطبه ۱۹۱؛ در کتاب منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه میرزا حبیبالله خویی و شرح نهج البلاغه ملاصالح قزوینی، خطبه۱۹۲؛ نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه ۱۹۳ می باشد.
در مقدمه این خطبه آمده است فردی به نام هَمَّام که از دوستان و شیعیان امیرمؤمنان علی(ع) بود از آن حضرت می خواهد که پرهیزگاران را آنگونه توصیف کند که او بتواند شناخت دقیقی از آنها داشته باشد. امام(ع) در مرحله اول با شناختی که از ایشان دارند به جواب کوتاه: « ای همّام از خدا بترس و نیکوکار باش همانطور که در قرآن کریم آمده است: همانا خدا با کسانی است که پرهیزگار و نیکوکار هستند.» بسنده می کنند. وی از این پاسخ قانع نمی شود و اصرار می کند که پرهیزگاران را برایش توصیف کنند. آن حضرت(ع) در پاسخ به اصرار وی این خطبه را ایراد می فرمایند.
این خطبه که در آن بیش از یکصد صفت از صفات پرهیزگاران بیان شده است، چنان در روح لطیف همام اثر گذاشت و تاب تحمل را از او گرفت که به محض اتمام سخنان امام(ع) از قفس تن رها شد؛ نالهای زد و بیهوش گردید و در همان بیهوشی از دنیا رفت. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: پندهای رسا برای کسانی که قلب و جانشان آماده پذیرش چنین سخنانی است، همین کار را میکند و من به همین دلیل نمیخواستم پرهیزگاران را برای او توصیف کنم. در این میان مردی به امام علی(ع) گفت: این سخنان چرا با تو چنین نکرد؟ امام(ع) فرمودند: «وای بر تو، برای هر کس زمان مرگ مشخص شده و اجلی وجود دارد که تا زمان آن نرسد اجل و مرگ کسی محقق نمیشود. آرام باش و دیگر اینطور سخن نگو چرا که این سخنان شیطان است که بر زبان تو جاری میشود.»
این خطبه را به اعتبار مضمون آن که توصیف پرهیزگاران است «خطبه متقین» و به اعتبار نام درخواست کننده، خطبه هَمّام نامیدهاند.
از اوصافی که در این خطبه به آنها اشاره شده است می توان به: نیکگفتاری، میانهروی، فروتنی، چشمپوشی از محرّمات، گوشدادن به علم سودمند، حریص بودن در طلب دانش، شکیبایی در سختی، بخشش، دوری از سخن زشت، امانتداری، فروبردن خشم، ایمان با یقین، رابطه با خالق، خشوع در عبادت و... اشاره کرد که به حول و قوه الهی در حد وسع خود آنها را توضیح خواهیم داد. ان شاء الله
استاد حسین شفیعی در سال ۱۳۰۲ هجری شمسی در اصفهان دیده به جهان گشود؛ علوم مقدماتی را در اصفهان فراگرفت و برای ادامه تحصیل راهی قم شد. در درس آیات عظام رحیم ارباب، سید حسین طباطبایی بروجردی، سید شهاب الدین مرعشی نجفی... حاضر شد و از بزرگانی چون محمدعلی شاه آبادی، میرزا علی آقا شیرازی، محمدحسن نجف آبادی، سید محمدباقردرچهای کسب فیض نمود.
استاد بعد از اتمام دروس به اصفهان بازگشت و به تربیت طالبان علم مشغول گردید وی چند دوره اسفار اربعه، فصوص الحکم، گلشن راز، منازل السایرین ... را تدریس نمود و در جمع مشتاقان به تفسیر قرآن کریم و شرح نهج البلاغه، شرح مناجات شعبانیه و اشعار باباطاهر و مثنوی معنوی پرداخت.
از آثار ایشان می توان به : دارالجنون عشق، بهجه الطالبین(در منطق) نورالیقین (در شرح خطبه متقین) و مجموعه چهارجلدی سخن آشنا(شرح عرفانی و اخلاقی نهج البلاغه) اشاره کرد.
استاد شفیعی قریحه شاعری داشت و اشعاری از ایشان به یادگار مانده است:
سلطان عشق خانه عقلم خراب کرد تحصیل دانشم همه نقش بر آب کرد
از تخته بند عالم الفاظ و قیل و قال دادم نجات و فارغم از هر کتاب کرد
دستم به دست خازن دارالجنون سپرد آزادم از ملامت هر شیخ و شاب کرد
دیوانهام نمود و فکندم ز چشم خلق آسودهام از رنج ایاب و ذهاب کرد
بر رویم از حقیقت هستی دری گشود بس آشنا به خویشم از این فتح باب کرد
پس هرچه یافتم همه از عشق بود و بس آن یافتی که خود نتوانم حساب کرد
شعرم نشانهای از سلوک است نی سخن داند هر آن که آب تمیز از سراب کرد
شد حاصل حیات شفیعی همین که دوست زین گوهر مراد ورا کامیاب کرد
این عارف وارسته در دوم بهمن ۱۳۷۸ هجری شمسی دارفانی را وداع گفت و در قطعه نام آوران باغ رضوان اصفهان به خاک سپرده شد.
در سال تحصیلی 1364ـ1363 به اتفاق رفیق شفیقم از دانشگاه اصفهان پذیرفته شدیم. اواخر نیمسال دوم، اطلاعیه کلاس عرفان ما را به مسجد حضرت علی اکبر(ع) اصفهان کشید. پای درس عرفان نظری آیت الله ...... نشستیم. استاد بعد از بیان مقدمه ای اعلام کردند ان شاء الله از جلسه بعد کتاب منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری را شروع خواهیم کرد. چند روز برای تهیه کتاب به کتابفروشی ها مراجعه کردیم، پیدا نشد. روز سه شنبه 1364/4/11 ـ حدود سی و هفت سال پیش ـ با این تصمیم که اگر کتاب را پیدا نکنیم قید کلاس را خواهیم زد به راه افتادیم بعد از مراجعه به چند کتابفروشی، در سمت چپ خیابان سعدی چندمتر مانده به ورودی میدان امام(نقش جهان) کتابفروشی کوچکی وجود داشت که پیرمرد روشن ضمیری صاحب آن بود.
ـ سلام علیکم، کتاب منازل السائرین دارید؟
ـ علیکم السلام، برای چه می خواهید؟
ـ در کلاس عرفان این کتاب را درس می دهند.
ـ به درد نمی خورد من تا آخر رفته ام چیزی نیست. من اگر یکی دو سال ادامه می دادم الان قطب شده بودم. اگر دنبال عرفان هستید عارفترین فرد جهان حضرت علی(ع) است. اگر عرفان می خواهید نهج البلاغه بخوانید...
ـ چطور؟ با چه کسی؟
ـ اگر مایل باشید من در خدمتتان هستم با هم بحث می کنیم
ـ ما از خدا می خواهیم. کی ؟ کجا؟
اگر مایل باشید صبحها بعد از نماز صبح در هشت بهشت (فضای سبزی در نزدیکی میدان امام)
قرار گذاشتیم و از فردای آن روز صبحها سر قرار حاضر می شدیم و آقای حسین شفیعی این پیر روشن ضمیر خطبه های عرفانی نهج البلاغه را برای ما دو نفر تدریس می کردند. اولین درس شرح خطبه 222 نهج البلاغه در تفسیر آیه سی و هفت سوره نور: رجال لاتلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله... بود.
البته ابوی مرحوم ـ در سال ۱۳۵۵(وقتی که سیزده سالم بود) برایم یک جلد کتاب نهج البلاغه خریده بودند و من از آن سال با این کتاب شریف آشنا بودم و ترجمه اش را می خواندم ولی استاد شفیعی با بیان شیوایشان مرا با این کتاب مأنوس نمودند.