دنیا، دنیای خوب و بد، درست و غلط، زشت و زیبا، دوست و دشمن، بزرگ و کوچک، عالی و دانی... است. به بیان دیگر، دنیا دنیای تفاوت هاست. بعضی از تفاوت ها مساوی و یکسان هستند؛ مانند شب و روز، با این که متفاوت هستند ولی نمی توان یکی را بر دیگری ترجیح داد و بعضی مساوی نیستند و با توجه به تفاوت موجود، یکی بر دیگری ترجیح داده می شود؛ مانند عالم و جاهل که مساوی نیستند و عالم بر جاهل ترجیح داده می شود. از این نمونه ها به وفور دیده می شود که قرآن مجید با عبارت « هل یستوی و مایستوی و...» به بعضی از آنها اشاره فرموده است:
ـ نابینا و بینا: «... قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الأَعْمَى وَ الْبَصِیرُ...؛ ... بگو: آیا نابینا و بینا یکسان هستند؟...»(رعد، آیه 16)
ـ شنوا و ناشنوا: «مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالأَعْمَى وَ الأَصَمِّ وَ الْبَصِیرِ وَ السَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلا أَفَلاتَذَکَّرُونَ؛ وصف این دو گروهِ[کافر و مؤمن] همچون نابینا و ناشنوا، وبینا و شنواست، آیا مساوی هستند؟ پس چرا متوجه نمی شوید؟»(هود، آیه24)
ـ ظلمات و نور: «... أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَ النُّورُ...؛... آیا تاریکی ها و نور برابرند؟...»(رعد، آیه 16)
ـ دانا و نادان: «... قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لایَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الأَلْبَابِ؛ بگو: آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر میشوند!»(الزمر، آیه9)
ـ سایه و آفتاب: «... وَ لا الظِّلُّ وَ لا الْحَرُورُ...؛ ... و نه سایه و نه بادِ گرم...»(فاطر، آیه٢١)
ـ مرده و زنده: «... وَ مَا یَسْتَوِی الأَحْیَاءُ وَ لا الأَمْوَاتُ...؛... و زندگان و مردگان نیز[با هم] یکسان نیستند...»(فاطر، آیه٢2)
ـ آب شیرین و آب تلخ: « وَ مَا یَسْتَوِی الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَ هَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ...؛ دو دریا مساوی نیستند: این یکی گوارا و شیرین و نوشیدنش لذت بخش و آن دیگری بسیار شور و متمایل به تلخی است....»(فاطر، آیه12)
ـ نیکی و بدی: «وَ لاتَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاالسَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ...؛ هرگز نیکی و بدی یکسان نیست؛ بدی را با نیکی دفع کن...»(فصلت، آیه34)
ـ نیکوکار و بدکار: «... وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ لاالْمُسِیءُ قَلِیلا مَا تَتَذَکَّرُونَ؛... و کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند با بدکاران یکسان نخواهند بود؛ امّا کمتر متذکّر میشوید!»(غافر، آیه58)
ـ مومن و فاسق: «أَفَمَنْ کَانَ مُؤْمِنًا کَمَنْ کَانَ فَاسِقًا لایَسْتَوُونَ؛ آیا کسی که با ایمان باشد همچون کسی است که فاسق است؟! نه، هرگز این دو برابر نیستند.»(سجده، آیه18)
ـ دوزخیان و بهشتیان: «لایَسْتَوِی أَصْحَابُ النَّارِ وَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ؛ هرگز دوزخیان و بهشتیان یکسان نیستند؛ اصحاب بهشت رستگار و پیروزند!»(حشر، آیه20)
ـ خبیث و پاک: «قل لاَّیَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ...؛ بگو: خبیث و پاک هرگز مساوی نیستند، گرچه زیادی و کثرت جمعیت اهل باطل تو را متعجب کند...»(مائده، آیه100)
ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ لأَنَّهُ لاتَضُرُّهُ مَعْصِیَةُ مَنْ عَصَاهُ وَ لاتَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ؛ سپس فرمود: اما بعد [از حمد خدا و درود بر پیامبر و اهل بیتش] خداوند سبحان هنگام آفرینش خلق از طاعت و بندگیشان بى نیاز و از معصیت و نافرمانى آنها ایمن بود، زیرا معصیت گناهکاران او را زیان ندارد، و طاعت فرمانبرداران سودى به او نمى رساند.
آن چنان که از آیات الهی استنباط می شود خداوند وجودى بى نهایت ـ از هر جهت ـ و کامل مطلق است و طبیعی است که چنین وجودى کمبود و نقصانى ندارد که بخواهد از طریق ستایش و اطاعت بندگان به کمال رسد و به فرض محال، اگر همه انسانها هم کافر شوند و یا معصیت نمایند هیچ ضرر و زیانى به ذات او نمی رسانند. در مقابل، همه موجودات محتاج و وابسته به او هستند و اگر یک لحظه رابطه آنها با خدا قطع شود، نابود مى گردند.
خداوند بارها به این نکته حیاتی اشاره کرده است از جمله: « یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ* إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ* وَ مَا ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِیزٍ؛ ای مردم، شما همه به خدا محتاج هستید و تنها خداست که بینیاز و غنیّ بالذّات و ستوده صفات است. اگر بخواهد همه شما را به دیار عدم می فرستد و خلقی از نو به عرصه وجود می آورد. و این کار بر خدا هیچ دشوار نیست.»(سوره فاطر، آیات۱۷ـ 15)
بنابر این خداوند به عنوان یگانه بى نیاز حقیقى و قائم بالذات در تمام عالم هستى، نه به اطاعت بندگانش نیاز دارد و نه از ضرر معصیت آنها بیمناک است.
با این توضیح، فلسفه عبادت بندگان و دوری آنها از معصیت مشخص می شود؛ انسانها با عبادت به خدا و اطاعت از او، راه تکامل را طى کرده و از انوار ذاتش استفاه مى کنند.
در آیات دیگر ضمن اعلام بی نیازى از طاعت مخلوقات، به رحمت واسعه خدا اشاره شده و کمال و رسیدن به درجات بالاتر را فلسفه عبودیت بیان نموده است: « یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الإِنْسِ أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَ شَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُوا کَافِرِینَ* ذَلِکَ أَنْ لَمْ یَکُنْ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُهَا غَافِلُونَ* وَ لِکُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ مَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ* وَ رَبُّکَ الْغَنِیُّ ذُوالرَّحْمَةِ إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِکُمْ مَا یَشَاءُ کَمَا أَنْشَأَکُمْ مِنْ ذُرِّیَّةِ قَوْمٍ آخَرِینَ؛ [آن گاه خدا گوید:] ای گروه جن و انس، مگر برای هدایت شما از جنس خود شما رسولانی نیامدند که آیات مرا برای شما میخواندند و شما را از مواجه شدن با این روز سخت میترساندند؟ آنها جواب دهند: که ما بر خود گواهی میدهیم. و زندگانی دنیا آنها را مغرور ساخت و در آن حال بر خود گواهی میدهند که به راه کفر میرفتند. این [فرستادن رسل] برای این است که خدا اهل دیاری را تا آنها غافل و جاهل باشند به ستم هلاک نگرداند و هر کس [از بندگان] به عملی که کرده، رتبه خواهد یافت و خدای تو از عمل هیچ کس غافل نخواهد بود. و خدای تو از خلق بینیاز و [به همه] مهربان است و اگر بخواهد، شما را ببرد، آن گاه هر که را بخواهد جانشین شما کند چنان که شما را از نسل گروهی دیگر پدید آورد.»(سوره انعام، آیات133ـ۱۳0)
بنابر این نه از میان رفتن تمام جهان چیزى از عظمت او مى کاهد و نه آفرینش این عالم، چیزى بر مقام کبریائى او می افزاید. اگر دستور ایمان و اطاعت و پرستش داده است، براى رساندن انسانها به کمال و درجات بالاتر است و سود آنها به بندگان می رسد.
استاد شهید مرتضی مطهری(ره) در باره فلسفه عبادت می نویسند: « شناخت خدای یگانه به عنوان کاملترین ذات با کاملترین صفات، منزه از هرگونه نقص و کاستی و شناخت رابطة او با جهان که آفرینندگی و نگهداری و فیّاضیّت، عطوفت و رحمانیت است، عکس العملی در ما ایجاد میکند که از آن به «پرستش» (یا عبادت) تعبیر میشود. پرستش نوعی رابطة خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خدای خود، برقرار میکند. این نوع رابطه را انسان تنها با خدای خود میتواند برقرار کند و تنها در مورد خداوند صادق است.»(مجموعه آثار شهید مطهری، ج2، ص:97)
بنابراین خداوند به عبادت ما نیازی ندارد. و از عبادات ما چیزی نصیب خداوند نمیشود و عبادت نکردن ما هم چیزی از خداوند کم نمیکند. برهان عقلی این حقیقت را به ما می گوید که خداوند غنی مطلق است و در ذات خود واجد جمیع کمالات است و نیازی به غیر ندارد و هر کمالی تصور شود او واجد آن است؛ زیرا در غیر این صورت نمی تواند خدای هستی و آفریننده آن باشد؛ آشکار است که او اگر عبادت را جعل کند برای رفع نیاز خویش جعل نمی کند، رابطه خدا و انسان بسان رابطه کارفرما و گارگر نیست؛ چون کارفرما به کارگران فرمان می دهد، اما در عین حال به کار آن ها نیز نیاز دارد؛ چون این رابطه اعتباری است، در واقع هر دو نیازمند همدیگر هستند...(ر.ک: تفسیر نمونه، ج18، ص22)
امام حسن عسکری(ع) تشخیص انسان های خوب از انسان های بد را فلسفه وجوب واجبات اعلام کرده اند: « فَرَضَ عَلَیکمُ الْفَرَائِضَ لَمْ یفْرِضْ [ذَلِک] عَلَیکمْ بِحَاجَةٍ مِنْهُ إِلَیهِ بَلْ رَحْمَةً مِنْهُ إِلَیکمْ لا إِلَهَ إِلا هُوَ لِیمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیبِ؛ خدای متعال واجبات را بر شما به جهت نیاز خویش به آن قرار نداد، بلکه از روی رحمت خویش آن را قرار داد تا انسان طیب و پاک را از انسان خبیث جدا سازد.»(وسائل الشیعه، ج1، ص21) آن چنان که از این روایت استنباط می شود عبادت موجب پاکی انسان می گردد و زمانی که انسان پاک شد موانع نفسانی در راه رسیدن به کمال از میان برداشته می شوند در نتیجه انسان به راحتی مسیر کمال را می پیماید.
بنابر این همان گونه که خداوند خطاب به حضرت لقمان فرموده، عبادت به نفع انسانهاست: « وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ؛ ما به لقمان حکمت دادیم، شکر خدا را بجاى آور و هر کس شکرگزارى کند، تنها به سود خویش شکر کرده؛ و آن کس که کفران کند [بداند که] خداوند بى نیاز و ستوده است.»(سوره لقمان، آیه ۱۲)
بلاتشبیه، دستور خداوند به اقامه نماز مانند دستور پلیس راهنمایی برای بستن کمربند و دستور شهرداری مبنی بر مقاوم سازی ساختمان در برابر زلزله به نفع ما انسانهاست. معصیت خداوند هم چنین است؛ همانگونه که نبستن کمربند ایمنی در رانندگی ـ هنگام تصادف ـ هیچ آسیب و ضرری به افسر راهنمایی نمی زند گناه انسانها هم آسیبی به خداوند نمی رساند.
آن حضرت(ع) این مطلب را یک بار هم خطاب به خداوند بیان کرده است: « لَمْ تَخْلُقِ الْخَلْقَ لِوَحْشَةٍ وَ لااسْتَعْمَلْتَهُمْ لِمَنْفَعَةٍ وَ لایَسْبِقُکَ مَنْ طَلَبْتَ وَ لایُفْلِتُکَ مَنْ أَخَذْتَ وَ لایَنْقُصُ سُلْطَانَکَ مَنْ عَصَاکَ وَ لایَزِیدُ فِی مُلْکِکَ مَنْ أَطَاعَکَ وَ لا یَرُدُّ أَمْرَکَ مَنْ سَخِطَ قَضَاءَکَ وَ لایَسْتَغْنِی عَنْکَ مَنْ تَوَلَّى عَنْ أَمْرِکَ؛ آفریدگان را براى رفع وحشتِ تنهایى نیافریدى و براى سودِ خود، آنها را به کارى وانداشتى؛ هیچ کس نمى تواند از پنجه قدرت تو فرار کند و آن کس را که بگیرى از حیطه قدرتت بیرون نمى رود؛ معصیت گنهکاران، از عظمت تو نمى کاهد و اطاعت مطیعان، بر حاکمیّت تو نمى افزاید، آن کس که از قضا و قَدَر تو به خشم آید، نمى تواند فرمانت را برگرداند و آن کس که از اوامر تو روى گرداند، از تو بى نیاز نمى شود!»(نهج البلاغه،خطبه ۱۰۸)
نمونه هایی که مثال زدیم یک از هزاران بود؛ البته از نوع انسانی، یعنی قرار بود فردی به نمایندگی از فرد یا افرادی، کار یا کارهایی را انجام دهد، خلاف کردند که نتایج تأسف باری داشت. در نوع الهی آن، نیز نتایج دردناکی را شاهدیم؛ در جایی که قرار بود انسان به نمایندگی از خدا مجری احکام الهی در روی زمین باشد.
بیان مسأله:
همه به اینکه زمین، آسمان و هرچه در بین آنها قرار دارد ـ از جمله انسان ها ـ از آنِ خداست ایمان داریم: « وَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الأَرْضِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکیلا* إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ وَ یَأْتِ بِآخَرِینَ وَ کَانَ اللَّهُ عَلَى ذَلِکَ قَدِیرًا؛ و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، همه از آنِ خداست و خداوند برای حفظ و نگاهبانی آنها کافی است. اى مردم اگر [خدا] بخواهد شما را [از بین] مى برد و دیگران را [پدید] مى آورد و خداوند بر این [کار] تواناست.»(سوره نساء، آیات133ـ۱۳2) و « الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى* لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الأَرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا وَ مَا تَحْتَ الثَّرَى؛ او خداوندی است رحمن که بر عرش مسلط است. آنچه در آسمان ها و زمین و میان این دو و در اعماق زمین وجود دارد از آنِ اوست.»(سوره طه، آیات۶ـ5) و می دانیم که انسان و جن برای بندگی خداوند خلق شده اند « وَ مَاخَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإِنْسَ إِلا لِیَعْبُدُونِ؛ و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند.»(سوره ذاریات، آیه۵۶) و قرار است انسان جانشین خدا در روی زمین باشد: « وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاتَعْلَمُونَ؛ و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینى قرار خواهم داد. [فرشتگان] گفتند: آیا در آن کسى را قرار میدهی که در آن فساد انگیزد و خون بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو [تو را] تنزیه مىکنیم و به تقدیس تو مىپردازیم. فرمود: من چیزى مىدانم که شما نمیدانید.(سوره بقره،آیه۳۰)
آنچنانکه از آیات قرآن مجید استنباط می شود انسان خلق شد و در مسابقه با فرشتگان گوی سبقت را ربود. فرشتگان به خاطر علم آدم به اسماء الهی موظف شدند در برابر او سجده کنند، جز شیطان ـ که جن بود ـ همه بالاتفاق سجده کردند. شیطان متکبر که از درگاه الهی رانده شد کینه آدم را به دل گرفت و با وسوسه او را به نافرمانی خدا و خوردن از شجره ممنوعه تشویق نمود. با اولین نافرمانی، آدم و حوا به زمین فرستاده شدند و مقرر شد انسان ها با تبعیت از هادیان الهی مجری دستورات الهی در روی زمین باشند: « وَ عَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ* قَالُوا سُبْحَانَکَ لا عِلْمَ لَنَا إِلا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ* قَالَ یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ* وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلا إِبْلِیسَ أَبَى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ* وَ قُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلا مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَ لاتَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ* فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ* فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ* قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ و [خدا] همه نامها را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مىگویید از اسامى اینها به من خبر دهید. گفتند: منزهى تو، ما را جز آنچه به ما آموختهاى هیچ دانشى نیست، تویى داناى حکیم. فرمود: اى آدم ایشان را از اسامى آنان خبر ده و چون [آدم] ایشان را از اسماء آنها خبر داد، فرمود: آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمان ها و زمین را مىدانم و آنچه را آشکار مىکنید و آنچه را پنهان مىداشتید مىدانم؟ و چون فرشتگان را فرمودیم براى آدم سجده کنید پس به جز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد [همه] به سجده درافتادند و گفتیم: اى آدم خود و همسرت در این باغ سکونت گیر[ید] و از هر کجاى آن خواهید فراوان بخورید و[لى] به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود. پس شیطان هر دو را از آن بلغزانید و از آنچه در آن بودند ایشان را به درآورد و فرمودیم: فرود آیید شما دشمن همدیگرید و براى شما در زمین قرارگاهی است و تا چندى در آن برخوردار خواهید بود. سپس آدم از پروردگارش کلماتى را دریافت نمود و [خدا] او را بخشید، آرى او توبه پذیر مهربان است. فرمودیم: جملگى از آن فرود آیید پس اگر از جانب من شما را هدایتى رسد آنان که هدایتم را پیروى کنند بر ایشان بیمى نیست و غمگین نخواهند شد.»(سوره بقره، آیات ۳۸ـ31)....
در مورد مبدأ پیدایش انسان تعابیر مختلفی در قرآن کریم مطرح شده است:
الف ـ گِل: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ؛ اوست کسى که شما را از گِل آفرید آنگاه مدتى را[براى شما] مقرر داشت و اجل حتمى نزد اوست سپس شما تردید مى کنید.»(انعام، آیه2) همچنین آیه: «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ؛ همان کسى که هر چیزى را که آفریده است نیکو آفریده و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد.»(سجده، آیه۷)
ب ـ آب: «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَ صِهْرًا وَکَانَ رَبُّکَ قَدِیرًا؛ و اوست کسى که از آب بشرى آفرید و او را[داراى خویشاوندى] نسبى و دامادى(سببی) قرار داد و پروردگار تو همواره تواناست.»(فرقان، آیه۵۴) همچنین آیه: «فَلْیَنْظُرِ الإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ* خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ* یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرَائِبِ؛ پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است. از آب جهنده اى خلق شده[که] از صلب مرد و میان استخوان هاى سینه زن بیرون مى آید.»(طارق،آیات7ـ5)
پ ـ نطفه: «خَلَقَ الإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ؛ انسان را از نطفه اى آفریده است، آنگاه او دشمنی آشکار است.»(نحل، آیه۴) همچنین آیه: «إِنَّا خَلَقْنَا الإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا؛ ما انسان را از نطفه مختلطى آفریدیم و او را مى آزماییم بدین جهت او را شنوا و بینا قرار دادیم.»(دهر، آیه۲)
ت ـ خاک و نطفه: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِمُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِی الأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّى وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْ لایَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا...؛ اى مردم اگر در باره برانگیخته شدن در شک هستید پس[بدانید] که ما شما را از خاک آفریده ایم، سپس از نطفه سپس از علقه آنگاه از مضغه داراى خلقت کامل و خلقت ناقص تا[قدرت خود را] بر شما روشن گردانیم و آنچه را اراده مى کنیم تا مدتى معین در رحم ها قرار مى دهیم آنگاه شما را[به صورت] کودک برون مى آوریم، سپس[ادامه مى دهیم] تا به حد رشدتان برسید و برخى از شما مى میرد و برخى از شما به غایت پیرى مى رسد به گونه اى که پس از دانستن، چیزى نمى داند...»(حج، آیه۵) همچنین آیه: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخًا وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلا مُسَمًّى وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ؛ او همان کسى است که شما را از خاکى آفرید سپس از نطفه اى، آنگاه از علقه اى و بعد شما را[به صورت] کودکى بر مى آورد تا به کمال قوت خود برسید و تا سالمند شوید و از میان شما کسى است که مرگ پیشرس مى یابد و تا به مدتى که مقرر است برسید و امید که در اندیشه فرو روید.» (غافر، آیه۶۷)
اگر چه در ظاهر اختلافی بین آیات دیده می شود ولی با تأمل در آیات فوق الذکر می توان دریافت که اختلافی وجود ندارد بلکه مراحل گوناگون خلقت انسان مدنظر بوده است. بنابر این، خاکی بودن انسان یا از این جهت است که آفرینش همه انسان ها به حضرت آدم(ع) منتهی می شود و خلقت حضرت آدم(ع) از خاک بوده است و یا اینکه خاک به مواد غذایی و مواد غذایی به نطفه تبدیل می شود. به بیان ساده، خاک مبدأ نطفه و نطفه مبدأ انسان می باشد.