یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

ادبیات پایداری

 یکی از انواع ادبیات که امروزه به شدت مورد توجه محافل علمی ، ادبی و سیاسی قرار گرفته و روز به روز بر تعداد طرفداران آن افزوده می شود ادبیات پایداری است. ادبیاتی که به دور از هر گونه تسامح و تساهل به بیان واقعیت ها و رنج های یک ملت مظلوم می پردازد.

        عنوان ادب پایداری معمولاً به آثاری اطلاق می شود که تحت تأثیر شرایطی چون اختناق و استبداد داخلی، نبود آزادی فردی و اجتماعی، قانون گریزی و قانون ستیزی، غصب قدرت، سرزمین و سرمایه های ملی و فردی و... شکل می گیرد. بنابراین جان‌مایه این آثار، ستیز با بیداد داخلی یا متجاوز خارجی در همه حوزه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و... است.

       این شکل ادبیات از نظر گاه تاریخی، ریشه ای کهن در تاریخ جهان دارد. می توان گفت تاریخچه‌ آن در واقع همگام با تاریخ ادبیات جهان است چرا که انسان همیشه طالب عدالت، آزادی و برابری بوده است. این نوع ادبیات به شرح مبارزه، مقاومت، از جان گذشتگی برای به دست آوردن آزادی و از بین بردن جور و ستم و دفاع از فرهنگ و سنت قومی و باورهای مردم آن سرزمین می پردازد.

      در طول تاریخ و در کشاکش تهاجم قدرت ها و تدافع جوامع سلطه ناپذیر، ادبیات مقاومت همواره به مثابه ابزار و سلاحی بازدارنده رخ نموده و موجبات احیا، تداوم و بقای فرهنگی جوامع مورد هجوم یا تحت سلطه را فراهم آورده است. 
     باید توجه داشت که رویکرد ادبا و ناقدان به تعریف ادبیات مقاومت متفاوت است اما آنچه نقطه مشترک همه این تعاریف است موضوع دفاع از کیان، ناموس ، جان انسان ها و مبارزه با هر آنچه که عقیده، اختیار و متعلقات آنها را به مخاطره انداخته است.

      استعمار، استثمار، استبداد، خفقان و نبود آزادی، اعتراض به وضع موجود، جنگ، سلطه، حفظ ملت و ملیت، دفاع از وطن، اختلافات مذهبی و قومی و قبیله ای و ... از جمله عوامل شکل گیری ادبیات مقاومت می باشند. بنابراین ادبیات مقاومت، شاخه ای از مبارزه و جنگ نرم و ایدئولوژیک است که عوامل یاد شده آن را به وجود می آورد.

     در تعریف ادبیات پایداری می توان گفت: ادبیاتی است متعهد و ملتزم که محصول اندیشه یک ملت مقاوم و پایدار در مقابل استبداد داخلی یا هجمه بیرونی می‌ باشد. منظور از ادبیات  پایداری ، فقط ادبیات جنگ و دفاع‌مقدس نیست؛ ادبیاتی است که در طول تاریخ یک ملت به وقوع پیوسته است.

     با توجّه به آیات قرآن، احادیث و سخنان بزرگان دین اوّلین و برترین جهاد و از مهمترین واجبات الهی نزد خداوند متعال، جهاد با نفس است که شیوه زندگی انبیا، امامان و بزرگان دین نیز گویای این امر است و با توجّه به شرایط جهان امروز و تغییر ساختاری جنگ ها که دولت های متجاوز به جای حمله مسلّحانه به آب و خاک دیگر کشورها سعی می کنند تا در افکار، اعتقادات و احساسات مردم این کشورها نفوذ کنند؛ باید دانست که لازمه پیروزی در هر نبردی، شناخت نفس خود و ایستادگی در مقابله هواهای نفسانی است. مبارزه با نفس ، یعنی چشم پوشی کردن از خواسته ها و لذّت هایی که برایش مهیّا است، در جهت رضای خداوند و بندگان او می باشد.

     کلمه جهاد در ظاهر، یادآور میدان جنگی است که انسان ها با یکدیگر به طور مسلّحانه نبرد می کنند و بخش کوچکی از زندگی افراد را در بر می گیرد. اما توجّه دقیق به زندگی، نشانگر یک حرکت مداوم، تلاش بی وقفه و نبردی بی پایان است، نبرد با دشمن ظاهری و باطنی؛ پس زندگی سراسر جهاد است و بدون جهاد معنا ندارد. جهاد یک قانون عمومی در عالم آفرینش است و همه موجودات زنده جهان، اعم از نباتات و حیوانات به وسیله آن، موانع را از سر راه خود بر می دارند تا بتوانند به کمال مطلوب خود برسند. ریشه درختان برای دریافت آب و غذا، شاخه ها برای رسیدن به نور، گلبول های سفید خون برای دفع میکروب ها و ... به تلاش برای ادامه حیات نیازمندند. در این میدان نبرد، انسان موجودی است که در میان دو بی نهایت قرار دارد: از یک سو او می تواند تا بی نهایت سقوط کند که حتّی شایسته اطلاق نام حیوان نیز نباشد، چه رسد به انسان و از سوی دیگر آن چنان می تواند در جهت تکامل عروج کند که ملائکه نیز اجازه پای نهادن به مقام او را نداشته باشند. 
       با این بینش، پایداری یک مفهوم عام و برگرفته از اعتقاد الهی و قرآن ـ که منشور پایداری است ـ می باشد؛ پایداری در مقابل هوای نفس، پایداری در برابر ظلم، پایداری در مقابل شیطان و... از این دیدگاه ادبیات عرفانی هم یک نوع ادبیات پایداری است.

       ایران کشوری است که در طول تاریخ و در قرن‌های مختلف در معرض تاخت و تاز بوده‌ است. قبل از اسلام، حمله‌ اسکندر و یونانی‌ها بعد از اسلام نیز هجوم مغول ها، تاتارها، روس‌ها و افغان‌ها و...

      بدیهی است درکشورهای دیگر هم پایداری و ادبیات پایداری وجود داشته و دارد؛ در بوسنی، آمریکای لاتین در زمان برده‌داری‌ها، در آفریقای جنوبی؛ افرادی مثل نلسون ماندلا با اعتقادات خودشان... در هر حال، ادبیات پایداری شکل گرفته، یعنی ادبیات پایداری یک مفهوم ایستا نیست؛ حرکت پویایی است که هر جامعه‌ای برای خودش دارد. اما بحث پایداری در اسلام از ابتدای خلقت حضرت آدم (ع) که جنگ هابیل و قابیل اتفاق می‌افتد، شکل می‌گیرد.

مهرداد اوستا

  محمدرضا رحمانی متخلّص به اوستا، شاعری را از کودکی آغاز کرد. وی پس از گذراندن تحصیلات دبستانی و متوسطه به تهران رفت وفعالیت های ادبی خود را شروع کرد.از همان جوانی به مطالعات ادبی شوق داشت واستعدادی قابل ملاحظه در این مسیر از خود نشان می‌داد.

     قصاید اوستا، با فخامت و استواری، یادآور شکوه قصاید بزرگانی چون خاقانی بود. قصایدش اغلب در سبک خراسانی است و بیشتر از ناصر خسرو و مسعود سعد و خاقانی تبعیت کرده است. در غزل تابع سبک عراقی است و زبان ساده و روان را انتخاب نموده است. وی علاوه بر قصیده و غزل در قالب های دیگر از جمله مثنوی، مسوّط و... نیز طبع خود را آزموده و حتّی سروده‌هایی به سبک« نیمایی یا نو» دارد.

      اوستا در شعر خود مضامین فلسفی و تفکرات حکیمانه را مطرح می‌کند وی از قدرت بیان و قریحۀ سرشاری برخوردار بوده و اشعارش در متانت و سنگینی، زبانزد خاص و عام گردیده و با شعر استادان نامی شعر فارسی برابری می‌کند.

      نثر اوستا نه مانند متون گذشته، متکلّف و پیچیده است و نه مانند اکثر نویسندگان امروزی روزنامه‌ای، بلکه او با پشتوانه‌ای از اندوخته‌های مطالعاتی خود در نثر  گذشتگان و نویسندگان پر سایه‌ای که بعد از مشروطیت تا زمان وی ظهور کرده اند، شیوۀ بینابین را انتخاب نمود؛ یعنی نثر او نه تنها خواننده را خسته نمی‌کند که بر سر شوق می‌آورد و تا پایان نوشته به دنبال خود می‌کشاند. نثر او آهنگین و موجز وپر محتوا وجذاّب است . و اگر نثر گونه‌های بدون وزن را شعر بدانیم کلام او شعر ناب است.

اوستا در طول زندگی علمی و پربار خود تألیفات و تحقیقاتی برجای گذاشت از جمله:

 تصحیح دیوان سلمان ساوجی

تصحیح دو رساله از خیام همراه با شرح حال او

 فلسفه و منطق

از کاروان رفته(مجموعه شعر)

حماسۀ آرش

شراب خانگی ترس محتسب خورده

پالیزبان(مجموعه داستان)

امام حماسه ای دیگر

تیرانا(نثر)

 از امروز تا هرگز

نمونه‌ای از شعر مهرداد اوستا:

بازآ که چون برگ خزانم رخ زردی‌‌ است     با یاد تو دم ساز دل من دم سردی‌ است

گر رو به تو آورده‌ام از روی نیازی‌‌ است     ور دردسری می‌دهمت از سر دردی‌ است

از راهروان سفر عشق درین دشت   گلگونه سرشکی است اگر راهنوردى است

در عرصه اندیشه من با که توان گفت     سرگشته چه فریادی و خونین چه نبردى است

غمخوار به جز درد و وفادار به جز درد       جز درد که دانست که این مرد چه مردی است

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن       با مردم بی‌درد ندانی که چه دردی است؟

چون جام شفق موج زند خون به دل من     با این همه دور از تو مرا چهره زردی است

 

نمونه‌ای از نثر مهرداد اوستا :

      «...امام، ای بلندترین پرواز، ای حماسی‌ترین پرواز، ای حماسی‌ترین انفجار پرواز در عرصه لایتناهی، برافراشته‌ترین قلۀ انسانی، بر عرش حکمت و عرفان، این اشارت گوشۀ ابروی آزادی و مروّت، از قاب قوانین معراج انسانی تندیس شکوهمند جهاد و شهادت و قیام یک ملّت علیه فرومایگی و فرودستی، اسارت و جهل و خودکامگی و روشن‌ترین دلیل حقانیت این جهاد مقدس و....امام، تپش قلب وجدان انسانیتی است که با نام او، برخدایان تجمّل و قدرت پیروز آمد.

       امام، خندۀ اشک آلود، و اشک شکفته از لبخند بشریت است، امام و ایمان، شهادت، جهاد و ملّت، جملگی الفاظی از یک معنی‌اند، حقیقی در مفهوم یگانه ودر الفاظ گوناگون...»

(امام حماسه‌ای دیگر)

ویژگی های نثر امام خمینی(ره)

 امام خمینی(ره) ضمن آنکه فقیهی وارسته، عالمی مهذب و سیاستمداری زبردست بود نویسنده ای توانا هم بود. بعد ادبی آثار مکتوب امام ، از زوایای گوناگون شایان توجه است:

الف ـ زیبایی های لفظی؛ بی آنکه امام (ره) بخواهد با تکلف و تصنع ، به صناعات لفظی و عبارت پردازی های ادیبانه بپردازد ، صناعات ادبی در پیام های او به گستردگی دیده می شود . کاربردهای مجازی الفاظ ، کنایه ، استعاره ، تشبیه ، جناس ، مراعات النظیر ، لف و نشر ، تلمیح ، طباق ، سجع و ... در نوشته های ایشان کم نیست .

ب ـ مضمون آفرینی؛ نوع کاربرد واژه ها و تعبیرات ، گاهی به گونه ای بود که مفهوم جدید می ساخت . هنرمندانه ترکیباتی ساخته می شد که مضمون نو می آفرید . مضمون آفرینی های او در تعبیرات لفظی ، دریچه های تازه ای به دنیای مفاهیم و برداشت ها می گشود و الهام بخش درک ها و دیدهای نو از مسائل انسانی ، عرفانی ، سیاسی و حماسی می گشت .

پ ـ نثر جوان؛ گرچه امام نیز همچون دیگر علما و روحانیون ، در محیط حوزه های علمیه ، با فرهنگ خاص حاکم برآن درس خوانده و رشد یافته بود ، اما همچون برخی دیگر از عالمان پیشتاز شیعه ، با درک روح زمان و فرهنگ عصر ، دیدی نو، سبکی زنده و نثری زیبا و روان و جوان داشت . قلم سیال و جوشان و آبشارگونه معظم له، چه در کشف الاسرار که از نوشته های دوران جوانی اوست ، و چه در اعلامیه های دوران نهضت  و چه در پیام های دو سه سال آخر عمر پربارش ، مشهود است . در برخی موارد ، قابل رقابت ، بلکه جلوتر و قویتر از خوش قلم ترین ادیبان معاصر و شیوا نویس ترین قلمزنان جوان این دوره بود. وقتی می نویسند: « و اینک ما شاهد آنیم که سبکبالانِ عاشقِ شهادت بر توسَن شرف و عزت به معراج خون تاخته‌اند؛ و در پیشگاه عظمت حق و مقام جمع الجمع به شهود و حضور رسیده‌اند؛ و بر بسیط ارضْ ثمرات رشادتها و ایثارهای خود را نظاره می‌کنند، که از همت بلندشان جمهوری اسلامی ایران پایدار و انقلاب ما در اوج قله عزت و شرافت مشعلدار هدایت نسلهای تشنه است؛ و قطرات خونشان سیلابی عظیم و طوفانی سهمناک را برپا کرده است و ارکان کاخهای ظلم و ستم شرق و غرب را به لرزه انداخته است...(صحیفه امام،ج20، ص196)  و همچنین: « امیدوارم همه مسلمانان شکوفه‏ های آزادی و نسیم عطر بهاری و طراوت گلهای محبت و عشق و چشمه‏ سارِ زلال جوشش اراده خویش را نظاره کنند." (صحیفه امام؛ ج 21، ص 82) یا وقتی می نویسند: «شما باید به روشنى ترسیم کنید که در سال 41، سال شروع انقلاب اسلامى و مبارزه روحانیت اصیل در مرگ آباد تحجر و مقدس مآبى چه ظلم ها بر عده‏ اى روحانى پاکباخته رفت، چه ناله‏ هاى دردمندانه کردند، چه خون دلها خوردند، متهم به جاسوسى و بى‏ دینى شدند ولى با توکل بر خداى بزرگ کمر همت را بستند و از تهمت و ناسزا نهراسیدند و خود را به توفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ایمان و کفر، علم و خرافه، روشنفکرى و تحجرگرایى، سرافراز  ولى غرقه به خون یاران و رفیقان خویش پیروز شدند.(صحیفه امام،ج21،ص240) 

عرفان امام خمینی(ره)

 با شهادت دوست و دشمن، امام خمینی(ره) جامع بین سیاست و معنویت ‏بودند که تبلور آن در ایجاد حکومت اسلامی مشهود است. از طرفی معظم له دایره ارشاد عرفانی را توسعه بخشیده و آن را عمومی کردند نه اینکه تنها عده ‏ای به عنوان اهل دل مورد ارشاد و هدایت قرار گیرند بلکه همه اقشار اجتماع را با این فکر وارد جرگه نمودند تا اگر اهلیت داشته باشند از این ارشاد بهره گیرند. در نتیجه مخلصین این امت‏ با الهام ‏گرفتن از بیانات امام و ارشادهای ایشان در حد خود به کمال رسیدند. به طوری که بعضی از شاگردان مکتبش، یک شبه ره صد ساله را پیمودند... البته ایشان با علم به اینکه عرفان در طول تاریخ به انحرافات و صوفی زدگی آلوده شده بود در مقام دفاع از عارفان دل سوخته برآمده و با اشاره به انحراف بعضی از آنان، نفرت و بیزاری خود را چنین ابراز می ‏دارند:

      این جاهلان که دعوی ارشاد می‏ کنند                در خرقه شان به غیر منم تحفه ‏ای میاب                                         

     در جای دیگر در مقام دفاع از مقام شامخ عرفان راستین چنین متذکر می ‏شوند: « انکار مقامات عارفین و صالحین را نکنی و معاندت با آنان را از وظایف دینی نشمری ... چون ما جاهلان از آنها محرومیم با آن به معارضه برخاستیم؛ نمی‏ خواهم مدعیان را تطهیر بکنم که (ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد) می‏ خواهم اصل معنی و معنویت را انکار نکن »

Image for post

   گرچه امام در تمام زمینه‏ ها شجاعانه و با صراحت مسایل را مطرح می‏ کردند اما شجاعتی که در بیان مسایل عرفانی به خرج داده‏ اند قابل توجه است و بسا کسانی بودند و باشند که در اشعار عرفانی او انگشت تحیر و تعجب به دندان می‏ گیرند. و در صدور چنان مضامین، با اصطلاحات خاص عارفانه از سوی آن بزرگوار شگفت زده و مبهوت می‏ شوند. گذشته از این، امام (ره) اگر انتقادی بر کسی و سخنی دارد آنرا بی‏ پرده و بدون در نظر گرفتن شخصیت طرف مقابل بیان می‏ کند برای مثال آن حضرت درجواب منصور حلاج که ندای اناالحق سر می‏ دهد می‏ گویند:

                       بر فراز دار فریاد اناالحق می‏زنی        مدعی حق طلب، انیت و انا چه شد

یعنی بالای دار حتی اگر بگویی "اناالحق" شرک است، یعنی تو هستی، باز "من" خویش را قبول داری، باز انانیت هست، بر فراز دار هم از انانیت تبلیغ می‏ کنی. یا:

        خار راه منی‏ ای شیخ ، ز گلزار بـــرو       از سر راه من‏ ای رند تبهکار برو

         تو و ارشاد من ‏ای مرشد بی رشد و تباه        از بر روی من ‏ای صوفی غدار برو

         ای گرفتار هواهای خود ای دیرنشین        از صف شیفتگان رخ دلدار برو

         ای قلندر منش،ای باد بکف، خرقه بدوش         خرقه شرک تهی کرده و بگذار برو

Image for post

      در عالم عرفان امام را باید مصلحی دانست که عرفان و عارفان را از جهات مختلف نجات داده و خدمتی شایان به آنها نمودند. امام در مقام یک فقیه متشرع و مجتهد عادل عالم و از سوی دیگر یک عارف کامل و واصل و در همان حال یک سیاستمدار و فرمانده کل قوای اسلامی، هم دیدگاه های منفی، علیه عرفان را عوض کردند و هم نقاب تزویر از چهره دروغین مدعیان تصوف و عرفان را کنار زدند. غزلیات امام(ره) ثابت کرد صحبت از (خال) و(موی) و(می) و (ساغر) و( باده) ایراد ندارد. به شرطی که ادبیات را تا اوج قداست عرفان بالا ببرند. 

شعر امام خمینی(ره)

   به استناد آیات 224 تا 227 سورۀ شعراء، شعر دینی، شعر ایمان، عمل، صداقت، ذکر و ستم ­ستیزی است و در برابر آن شعر فریب قرار دارد که مشخصه­ هایش عبارتند از: به دنبال کشیدن ره گم­ کردگان، سرکشیدن به هر سو و سرایی، پرگویی و عدم التزام به عمل: «وَالشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوُون اَلَم تَرَ اَنَّهُم فی کُلِّ وادٍ یَهیموُنَ وَ اَنَّهُم یَقوُلوُنَ ما لا یَفعَلوُنَ اِلاَّ الَّذینَ آمَنوُا وَ عَمِلوُا الصّالِحاتِ وَ ذَکَروُا اللّهَ کَثیراً وَانتَصَروُا مِن بَعدِ ما ظَلَموُا وَسَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموُا اَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبوُن؛ و شاعران را گمراهان پیروى مى کنند. آیا ندیده‏ اى که آنان در هر وادیى سرگردانند و آنانند که چیزهایى مى‏ گویند که انجام نمى‏ دهند. مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفته‏ اند یارى خواسته‏ اند و کسانى که ستم کرده‏ اند به زودى خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت.»

       شعر صداقت، ریشه در ایمان و تکیه بر عمل دارد. در این شعر، ذکر و عرفان توأم با حماسه است که این از ویژگی ­های تشیّع می ­باشد. اگر بخواهیم برجسته ­ترین مشخصۀ شعر شیعی را در یک عبارت بیان کنیم باید بگوییم: « شعر شیعی ، شعری است که در آن ، حماسه و عرفان ، دست در دست یکدیگر دارند».

       حضرت امام خمینی(ره) که درخشانترین چهرۀ تشیع در زمان ماست، باید این مشخصه در شعرش برجسته ­تر از شعر دیگران باشد. شخصیت باطنی و حقیقی امام آن نیست که ما از آن اطلاع داریم . امام بیش از آنکه یک فقیه یا یک فیلسوف باشد، یک عارف است. امام با عرفان انقلاب کرد چرا که حماسۀ امام هم جلوه­ ای از عرفان اوست. قیامی که امام با یک کلام کوتاه در سراسر گیتی پدید آورد و انسان ها را به حرکت درآورد، به یمن وجود ملکوتی و انفاس عرشی و شخصیت ماورایی آن حضرت بود، آن حضرت دلها را به سرانگشت عرفان و شهود و معنویت تکان داد و جهت بخشید و با ایجاد مقاومت از این طریق دشمن را به هراس انداخت.

      شعر امام (س) یکی از روشن­ ترین و مطمئن ­ترین مآخذ شناخت جهان­ بینی و جامعه ­نگری ایشان است. امام، از شعر به عنوان یک دریچۀ صریح برای بیان حرف­ های دل خویش استفاده کرده­ اند. اکثر سروده­ های حضرت امام به ویژه غزل­ ها ضمن برخورداری از بُعد هنری قوی، از جنبه غنای علمی و مباحث عرفانی دارای ارزش و اعتبار فوق ‏العاده‏ ای است. بدیهی است که آن بزرگوار شاعر نبوده­ اند،  بلکه از شعر به عنوان وسیله برای اظهار و ابراز جلوه ‏های روح بلند و متعالی استفاده می­ کردند. شاید بتوان گفت که در شعر حضرت امام کفه مضمون بر بعد هنری می ‏چربد برخلاف شعرای عارف مسلک که جنبه هنری شعرشان، بعد عرفانی و مضمون آن را تحت ‏الشعاع قرار داده است.

        اگر از امام به شاعر تعبیر کنیم، نوعی تنزل رتبه ست‏ برای آن بزرگ. او مقصدش شعر و شاعری نبود بلکه شعر نیز جلوه ‏ای از جلوه‏ های روح بلند و متعالی او بود، شعر او به مثابه " ارحنا یا بلال" است.

     شعر امام نجوای عاشقانه روح هیجان زده و بی تابی است که در خلوت تنهایی با بکارگیری کلمات، راز دل دردمند را با محبوب باز گفته و با معبود به راز و نیاز پرداخته است. او قافیه ‏اندیش نبوده و به گفته مولانا هرگاه خون در درونش جوشش کرده از شعر بدان رنگی داده است. امام (رض) در باب شعرگویی خویش فرموده است: « باید بحق بگویم که نه در جوانی، که فصل شعر و شعور است و اکنون سپری شده و نه در فصل پیری، که آن را هم پشت ‏سر گذاشته ‏ام، و نه در حال ارذل‏ العمر، که اکنون با آن دست‏ به گریبانم، قدرت شعرگویی نداشتم."

     امام خمینی بر خلاف شاعران سنتی سرا ، بی ‏قافیه ‏اندیش، بدون تعمد و تکلف بوده و با سادگی خاص، هر آنچه را که از دل برخاسته بر زبان آورده و بر نوک خامه رانده و به روی کاغذ آورده است. لذا غزل های دیوان امام از این سادگی، حلاوت گرفته است. البته ناگفته نماند که صنایع گوناگونی که لازمه شعر است در دیوان حضرت امام بطور طبیعی و خالی از حالت تصنع بکار گرفته شده است.  

      بدور از هرگونه تعصب و جانبداری وقتی سیمای ملکوتی و عرفانی و ذو ابعاد امام خمینی (ره) را مورد مداقه قرار می‏ دهیم عرفان امام را بالاتر از عرفان شاعرانی چون حافظ  و مولوی و ... می‏ بینیم. مثلا باید به این نکته اشاره شود که اگرچه حافظ شجاعت های خاصی در موارد مختلف از خود نشان داده و مکتب عرفان را حال و هوای دیگری بخشیده است. ولی وجود امام (ره) مشحون از خصائص انسان به کمال رسیده است لیکن امام عملا با عرفانش همچون پیامبر (ص) امتی را آگاه و بیدار نمود، به آنها بینش داد، به قیام واداشت، انقلاب عظیم را شخصا رهبری کرد...

نمونه ای از شعر امام(ره):

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم              چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم

فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم                 همچو منصور خریدار سر دار شدم

غم دلدار فکنده است به جانم، شررى                که به جان آمدم و شهره بازار شدم

درِ میخانه گشایید به‌رویم، شب و روز                  که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم                     خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد                      از دم رند مى‌آلوده مددکار شدم

بگذارید که از بتکده یادى بکنم                      من که با دست بت میکده بیدار شدم»