یادداشتهای پراکنده

یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت
یادداشتهای پراکنده

یادداشتهای پراکنده

من در این وبلاگ یادداشتهای متفرقه خواهم نوشت

برتری اهل بیت پیامبر اکرم(ص)

به گواهی تاریخ، اهل بیت پیامبر اکرم(ص) به دلیل برخورداری از کمالات و ویژگی‌های منحصر به فردی نظیر علم، عصمت و... نسبت به دیگران فضیلت و برتری دارند. بنابر استدلال‌های علمای شیعه، امامت اهل بیت(ع) دلیلی بر افضلیت آنان است. فلسفه امامت اقتضا می‌کند امام به عنوان مسؤول هدایت و رهبری دینی و دنیوی مردم، از همه افضل و شایسته‌تر باشد تا مردم از او به عنوان یک الگو تبعیت کنند. بنابراین همه امامان دوازده‌گانه شیعه، کامل‌ترین شخص زمان خود بوده‌اند.

یکی از دلایل برتری اهل بیت(ع)، آیه مباهله است، بر اساس این آیه، پیامبر اکرم(ص) مأموریت یافتند همراه خود، افرادی را برای مباهله با مسیحیان ببرند. آن حضرت(ص)، حضرت علی(ع)، حضرت زهرا(س) و حسنین(ع) را برگزیدند. بدیهی است برای مباهله باید کسانی برگزیده ‌شوند که از نظر ایمان از جایگاه بالایی برخوردار باشند؛ بی­ شک اگر افراد دیگری هم از چنان جایگاه ایمانی و معنوی برخوردار بودند، انتخاب می­ شدند. ابوریاح، از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده است اگر در روی زمین افرادی گرامی‌تر از علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) وجود داشت خداوند به من دستور می‌داد که به واسطه آنان مباهله کنم، لکن خداوند به من دستور داد که به کمک آنان مباهله کنم، آنان برترین افرادند.(ر.ک: ینابیع المودة، ص۲۸۷)

از دیگر ادله نقلی بر افضل بودن اهل بیت پیامبر(ص) حدیث ثقلین است. بنابر این حدیث، پیامبر اعظم(ص) اهل بیت عصمت و طهارت را در کنار قرآن قرار داده، هردو را ثقل نامیده ­اند: «...إِنِّی تَارِک فِیکمْ أَمْرَینِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا ـ کتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَهْلَ بَیتِی عِتْرَتِی ـ أَیهَا النَّاسُ اسْمَعُوا وَ قَدْ بَلَّغْتُ إِنَّکمْ سَتَرِدُونَ عَلَی الْحَوْضَ فَأَسْأَلُکمْ عَمَّا فَعَلْتُمْ فِی الثَّقَلَینِ وَ الثَّقَلانِ کتَابُ اللَّهِ جَلَّ ذِکرُهُ وَ أَهْلُ بَیتِی...؛ من در میان شما دو چیز باقی می‌گذارم که اگر آنها را دستاویز قرار دهید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم که اهل بیتم هستند. ای مردم بشنوید! من به شما رساندم که شما در کنار حوض بر من وارد می‌شوید، پس من از شما درباره رفتارتان با این دو یادگار ارزشمند سؤال خواهم کرد، یعنی کتاب خدا و اهل بیتم...»(اصول کافی، ج۱، ص۲۹۴)

سعدالدین تفتازانی در این باره گفته است: «مفاد آیه تطهیر و حدیث ثقلین برتری اهل بیت بر دیگران است و ملاک برتری آنان، صرف انتساب آنها به پیامبر نیست، زیرا بر اساس قرآن و سنت و اجماع، ملاک برتری علم و تقواست، این ملاک در اهل بیت وجود دارد، این مطلب از قرار گرفتن آنان در کنار قرآن و وجوب تمسک به آنان به دست می‌آید، زیرا تمسک به قرآن جز عمل به علم و هدایت قرآن نیست، همین گونه است تمسک به عترت.»( جامع ‌المقاصد فی شرح‌ المقاصد، ج۵، ص۳۰۱)

علاوه بر آنها، آیات و روایات دیگری مانند آیه مودت (شوری، آیه۲۳) حدیث سفینه، حدیث باب الحطة، حدیث نجوم و مانند آنها نیز به برتری اهل بیت(ع) دلالت دارد.

اگر چه برخی از علمای اهل سنت، علاوه بر خاندان علی(ع) و فاطمه(س)، همسران پیامبر(ص)، آل‌ عباس، آل ‌عقیل و آل ‌جعفر را نیز از اهل بیت می‌دانند ولی از دیدگاه شیعه، منظور از اهل بیت، حضرت زهرا(س) و نوادگان پیامبر اکرم(ص) هستند که از ازدواج امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) آغاز می‌شود و تا حضرت حجت(عج) ادامه می‌یابد. (ر.ک: همان، ج10، ص66).

در روایتی از ام‌سلمه نقل شده است: «ان النبی(ص) جلل علی علیَ و حسن و حسین و فاطمة کساء ثم قال: اللّهم هولاء اهل بیتی و خاصتی، اللّهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا. فقالت ام سلمة: یا رسول اللّه (ص)! انا منهم؟ قال: انک الی خیر؛ پیامبر(ص) کسا را بر روی علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) کشیدند و گفتند: «خدایا اینها اهل بیت من هستند. پلیدی را از آنان دور کن و آنان را پاک و پاکیزه گردان.» در این هنگام ام‌سلمه عرض کرد: آیا من‌ هم از زمره آنان هستم. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: شما انسان خوبی هستی.»(المسند، ج9، ص197)

بنابر این اهل بیت(ع) شامل خانواده نسبی پیامبر(ص) است که با حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) آغاز می‌شود و با نسل آنها تا امام دوازدهم شیعیان استمرار می‌یابد. انتساب به بیت نبی مکرم اسلام (ص) دارای ملاک‌های اسلامی و قرآنی خاص است و صرف اهل خانه بودن دلیل بر این انتساب خاص نیست.

شهر مرند

از شهرهای استان آذربایجان شرقی است که در ۶۵ کیلومتری شمال غرب تبریز واقع شده‌است. این شهر با ۲۸ کیلومتر مربع مساحت، دومین شهر بزرگ استان و ۱۵۶۸۷۳نفر جمعیت، سومین شهر پرجمعیت استان پس از تبریز و مراغه محسوب می‌شود.

بطلیموس، جغرافی‌دان یونانی که قبل از میلاد می‌زیسته، از این شهر به نام «ماندگار» نام برده و آن را یکی از آبادترین شهرها در تاریخ می‌خواند. در روایات باستانی ارامنه آمده‌است که همسر نوح در مرند مدفون شده ‌است.(ر.ک: سفرنامه شاردن، ص۴۰ ؛ سفرنامه تاورنیه، ص۵۴)

اهالی شهر مرند، به زبان ترکی آذری و با لهجه محلی صحبت می­ کنند. شهر مرند نسبت به شهرهای دیگر استان، بیشتر جاذبه تجارتی دارد و مردم به مشاغل تجارت خُرد روی آورده‌اند. شهر مرند، یکی از کانون‌های مهم قالی‌بافی در سطح کشور محسوب می‌شود. سبدبافی، سفال‌گری و سرامیک‌سازی از دیگر صنایع این شهر است.

اقتصاد مرند بر پایه کشاورزی استوار است. تمام منطقه مرند بنا به شرایط طبیعی برای دامداری و کشاورزی مناسب می‌باشد.  محصولات مهم مرند گندم، جو، حبوبات و صیفی­ جات می‌باشد. محصولات باغی از جمله زردآلو، انگور، سیب زنوز، پسته یامچی و زعفران بناب علاوه بر مصارف داخلی به سایر شهرها صادر می‌شود.

از اماکن تاریخی و باستانی این شهر می‌توان به قلعه مانداگارانا، مسجد جامع، امامزاده احمد، امامزاده ابراهیم، تپه باستانی سیوان و بازار کوزه‌فروشان، مسجد بازار، کاروانسرای عباسی و... اشاره کرد.

شهر مرند به دلیل قرارگرفتن در شاهراه ارتباط ایران ـ اروپا از موقعیت بی‌نظیر جغرافیایی و ارتباطی برخوردار است. بزرگ­راه تبریز ـ مرند، جاده مرند ـ بازرگان، جاده مرند ـ جلفا از مهم‌ترین راه‌های ارتباطی این شهر می‌باشد. این شهر در مسیر راه آهن برقی تبریز به جمهوری آذربایجان قرار دارد.

مهتر قالیان و نور مرند          میلشان جز به سربلندی نیست

دو کریمند راست باید گفت             که مرا طبع کژ پسندی نیست

هر کجا دل شکسته‌ای بینند           کارشان جز شکسته بندی نیست

لیک چون طالعم به صحبتشان        نیست، در دل مرا نژندی نیست

چون مهذب مراست وان دو نه‌اند      عافیت هست و دردمندی نیست

چون مرا سندس است و استبرق            شاید ار قالی مرندی نیست

خاقانی

اولین شهید ولایت

حضرت زهرا(س) اولین شهید راه ولایت می­ باشند؛ در روزهای سخت تنهایی که یکصد هزار مسلمان حاضر در روز غدیر، صم و بکم تماشاگر ظلم اصحاب سقیفه بودند، حضرت زهرا(س) به همراه تعداد انگشت شماری از صحابه به دفاع از حریم ولایت برخاستند و تا آخرین نفس در این راه ثابت­ قدم ماندند. آن حضرت(س) خطاب به مولایشان، امیرمومنان می­ فرمایند: «روحی لروحک الفداء و نفسی لنفسک الوقاء؛ جانم فدای جان تو و نفس من نگاهبان نفس تو باد!»(الکوکب الدرّی، ج1، ص196)... در نهایت آن حضرت(س) با قرار گرفتن در بین در و دیوار جام شهادت را به سرکشیدند.

«مقاتل بن عطیه می‏ گوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا علیهما السلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت و حضرت به[بستر] بیماری افتاد تا آن که از دنیا رفت.»(الامامة و الخلافة، ص160)

علامه مجلسی در بحارالانوار به نامه­ ای از عمر بن خطاب به معاویه اشاره می­ نماید که در آن می­ نویسد: «در حالی که او [حضرت زهرا] سینه خود را به درب چسبانده و خود را به پشت درب پوشانده بود با لگد محکم به درب خانه زدم و شنیدم فریادی کشید که گمان کردم شهر مدینه زیر و رو شده است...»(بحارالانوار، ج30، ص294)

اخلاص

خالص کردن، ویژه داشتن، خلوص نیت، عبادت بی ­ریا کردن:

از علی آموز اخلاص عمل             شیر حق را دان مطهر از دغل

مولوی

اخلاص عبارت است از پاک و خالص ساختن قصد و نیت از غیرخدا در گفتار و رفتار. بنابر این، اگر کسى طاعتى مانند روزه را به قصد قربت آمیخته با غرض دنیوى مانند لاغر شدن به جا آورد عملش خالص نمی­ باشد. بنابر تعالیم اسلام انجام مخلصانه دستورهای دینی یکی از وظایف مهم مردم است. فهم و عمل یک مسلمان باید خالص برای خدا باشد و گرنه در راه باطل قدم نهادن است؛ استاد شهید مرتضی مطهری می ­نویسند: «از نظر اسلام راه، راه خداست و بس و مقصد خداست نه چیز دیگر، اما راه خدا از میان خلق مى‌گذرد. کار براى خود کردن نفس پرستى است، کار براى خلق کردن بت‌پرستى است، کار براى خدا و براى خلق کردن هم شرک و دوگانه‌ پرستى است؛ بلکه کار خود و کار خلق براى خدا کردن توحید و خداپرستى است و راه صحیح و صراط مستقیم در اسلام آن است که کارها به نام خدا آغاز شود.»(مجموعه‌آثار، ج‌2، ص135) بنابر بیان صریح قرآن مجید، تنها کسانی که مخلِص هستند در جرگه متدّینین واقعی قرار داده می­ شوند: «وَ مَا أُمِرُوا إِلا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکَاةَ وَ ذَلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ؛ و فرمان نیافته بودند جز اینکه خدا را بپرستند و در حالى که به توحید گراییده ‏اند دین[خود] را براى او خالص گردانند و نماز برپا دارند و زکات بدهند و دین پایدار همین است.»(بینه، آیه 5)

مولای متقیان علی(ع) در وصف مخلصان می ­فرمایند: «طوبی لمن اخلص لله العباده و الدعاء و لم­ یشغل قلبه بما تری عیناه و لم ­ینس ذکرالله بما تسمع اذناه و لم ­یحزن صدره بما اعطی غیره؛ خوشا به حال کسانی که عبادت و دعای خویش را خالصانه انجام می­ دهند و قلب خود را به آنچه دیدگانشان می­ بیند گرفتار نمی ­سازند و همواره به یاد خدا هستند و شنیدنی ها آنان را از یاد خدا غافل نمی­ کند و از آنچه که دیگران دارند اندوهی به دل خود راه نمی ­دهند.» (اصول کافی، ج 2، ص16)

آن حضرت(ع) یقین، نیک اندیشی و آرزوی کم را از منابع اخلاص بیان نموده ­اند: «إخلاص العمل من قوّة الیقین و صلاح النّیّة؛ اخلاص عمل از یقین قوى و نیک اندیشى سرچشمه مى‌گیرد.»(غررالحکم و دررالکلم، ج1، ص361) و: « قلّل الآمال تخلص لک الأعمال؛ آرزوهایت را کم کن تا اعمالت خالص شود.»(همان، ص155)

رسول گرامی اسلام(ص) هم، جریان حکمت از قلب بر زبان را از آثار اخلاص دانسته ­اند: «من أخلص لله أربعین صباحاً فجّر الله ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه؛ کسی که چهل روز با اخلاص عمل کند، خداوند چشمه‌های حکمت را در قلب او می‌جوشاند و بر زبانش جاری می‌کند.»(بحارالانوار، ج67 ، ص 249)

اگرچه نقطه مقابل اخلاص ریا می ­باشد و ریا ـ برخلاف اخلاص که زیر بناى سعادت انسان است ـ عامل بدبختی و شقاوت اوست؛ ولی نیات دیگر هم بر اخلاص انسان خدشه وارد می­کند به عنوان مثال؛ اگر کسی درس بخواند تا حکیم شود، عمل او با اخلاص همراه نیست. هم چنان که اگر کسی برای رسیدن به شهرت و مال درس بخواند، مخلص نیست، اگر کسی با نیت عالم ربانی شدن و خدمت به خلق و محشور شدن با انبیا(ع) درس بخواند، هم مخلص نیست. اخلاص عمل فقط در فراگیری علم برای رضای خداست.

به بیان بهتر، اخلاص آن است که جز ذات اقدس خداوند چیزی مورد توجه انسان نباشد. رسول اکرم(ص) فرمودند: «اذا عملت عملا فاعمل لله خالصا، لانه لایقبل من عباده الاعمال الا ماکان خالصا؛ زمانی که کاری را انجام می ­دهی خالصانه و برای رضای خدا انجام بده زیرا خداوند فقط عمل خالص را می ­پذیرد.»(بحارالانوار، ج77 ، ص103)

عبادت به اخلاص نیت نکوست             وگرنه چه آید ز بی مغز پوست

سعدی

احرام در نماز

احرام در نماز یعنی گفتن تکبیر آغازین؛ انسان نمازگزار با گفتن «اللّه اکبر» در ابتدای نماز، به طور رسمی وارد نماز می ­شود و اموری از قبیل خوردن، آشامیدن، سخن گفتن با مردم و... که قبل از آن بر او مباح بود، حرام می ­گردد. تکبیره الاحرام را تکبیره الافتتاح نیز می گویند، زیرا با گفتن آن نماز شروع می­ شود. برخی از فقها، تکبیره الاحرام را مانند تلبیه در حج می­ دانند که با گفتن آن حاجی محرم شده و محرمات حال احرام بر او حرام می­­ شود.(ر.ک: مصباح الفقیه، ج 11، ص427) گفتن تکبیره الاحرام از واجبات و ارکان نماز است. اگر نمازگزار به عمد یا سهو، تکبیر نگوید یا خللی در آن ایجاد کند، نمازش باطل است و باید آن را دوباره بخواند.

نمازگزار با گفتن تکبیر، عظمت خداوند را یادآوری نموده و او را از همه کس و همه چیز بزرگتر می­ داند؛ متقابلاً خدا نیز او را بزرگ می ­دارد. امام حسن عسکرى(ع) در این باره فرموده ­اند: «هنگامى که نمازگزار دو دستش را جهت گفتن الله اکبر بالا می برد و ثناى خدا می­ گوید، خداى تعالى به ملائکه خود چنین فرماید: اى عبادت کنندگان من آیا نمى­ بینید بنده­ ام را که چگونه مرا بزرگ و عظیم شمرده و از شریک و نظیر پاک دانست؟ شما را شاهد مى­ گیرم به درستى که به زودى من او را در دار جلالم، بزرگ و عظیم خواهم کرد و او را در دار کرامتم، از گناهان پاک مى­ سازم و از عذاب جهنّم و آتش آن حفظ مى­ کنم.»(بحارالانوار، ج82، ص221)

بدیهی است گفتن تکبیر باید صادقانه و از روی اعتقاد و اخلاص قلبی باشد و نمازگزار واقعا همه را در مقابل خدا کوچک و حقیر بداند. امام صادق(ع) می ­فرمایند: «پس به هنگام نماز دل خود را بیازماى. اگر در عمق جان، شیرینى نماز و سرور و بهجت آن را مى­ یابى و دلت از راز و نیاز با او شادمان است و از گفتگو با او لذت مى ­برد، بدان که خداوند تو را در تکبیرى که بر زبان رانده ­اى تصدیق فرموده است و گر نه، بدان فقدان لذّت مناجات و محرومیت از شیرینى عبادت دلیل بر این است که خداوند تو را در گفتن تکبیرات دروغگو دانسته و از درگاه خود رانده است.»(بحارالانوار، ج81، ص230)