شهید اسماعیل آسیابی کشکی در اول تیر 1347 در یک خانواده مستضعف و مذهبی در بخش کشکسرای مرند دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدائی را در دبستان رازی کشکسرای با موفقیت به اتمام رساند. سال اول دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شهید خلفی کشکسرای به پایان رساند ولی به علت مشکلات مالی از ادامه تحصیل باز ماند.
اسماعیل پس از ترک تحصیل به کار کشاورزی و شغل آزاد پرداخت و از این طریق در هزینههای زندگی به خانواده کمک نمود.
اسماعیل در انجام تکالیف دینی کوشا بود و به نماز و روزه اهمیت خاصی قائل بود. به اهل بیت(ع) علاقه وافری داشت و در مراسم مذهبی، به ویژه عزاداری امام حسین(ع) حضوری فعال داشت. خوش اخلاق و خوش برخورد بود. از فعالیتهای ورزشی به فوتبال علاقه داشت.
با شروع نهضت امام خمینی(ره) اسماعیل به صف انقلابیون پیوست و با شرکت در تظاهرات و فعالیتهای انقلابی دین خود را نسبت به انقلاب و اسلام ادا نمود.
در تاریخ 18/10/1366 لباس مقدس سربازی پوشید و پس از گذراندن دوره دو ماهه آموزش نظامی، به لشکر 64 ارومیه معرفی و به منطقه پیرانشهر اعزام گردید. پس از نه ماه پاسداری از مرزهای کشور در مقابل دشمنان خارجی و درگیری با مزدوران داخلی آنها و ضدانقلاب، سرانجام در تاریخ 26/7/1367 بر اثر انفجار مین در حین نگهبانی در منطقه پیرانشهر به فیض عظیم شهادت رسید.
نام پدر: هاشم
تاریخ تولد: 20/3/1324
شماره شناسنامه: 83
تاریخ شهادت : 7/10/1363
محل شهادت : جاده اهواز ـ خرم آباد
دلیل شهادت : تصادف
محل دفن: باغ رضوان مرند
شهید علی اکبر آسوده خیال در بیستم خرداد 1324 در شهرستان مرند دیده به جهان گشود. هفت ساله بود که از نعمت داشتن پدر محروم گردید. با توجه به مشکلات مالی، یتیم هفت ساله از آن زمان به جای پدر در کارگاه قالی بافی کار می کرد تا با اندک درآمد خود، مادرش را در هزینه های خانه یاری نماید.
با ورود به هجده سالگی به خدمت سربازی رفت و بعد از اتمام سربازی ازدواج نمود که پنج فرزند حاصل این ازدواج می باشد. بعد از سربازی دوباره به کارگاه قالی بافی برگشت و هزینه های زندگی را از این طریق تأمین می
نمود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شرارت های ضدانقلاب در غرب کشور، با توجه به مهارت های نظامی داوطلبانه به مناطق غرب اعزام گردید. با اتمام غائله کردستان و بازگشت به مرند به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. با شروع جنگ تحمیلی برای دفاع از انقلاب اسلامی و تمامیت ارضی به جبهه جنوب رفت و در عملیات ثامن الائمه (شکست حصر آبادان) شرکت نمود.
چند ماه بعد، به مرند برگشت و جزو محافظین آیت الله محمدی وند نماینده امام و امام جمعه مرند گردید. پس از مدتی دوباره در سال 1361به جبهه اعزام گردید و در عملیات فتح المبین حضور یافت و به درجه جانبازی نائل آمد. یک سال بعد، در عملیات خیبر با چند رزمنده به اسارت نیروهای عراقی درآمدند که به طور معجزه آسا نجات پیدا کرده اند، ولی بر اثر انفجار پی در پی خمپاره ها، جمجمه اش شکست و اعصابش آسیب دیده بود.
وی که جزو محافظین امام جمعه مرند بود در بازدیدی که امام جمعه وقت از جبهه ها داشت ایشان را همراهی می کرد که در تاریخ 7/10/1363 در اثر تصادف در جاده اهواز ـ خرم آباد به همراه چند نفر به شهادت رسید.
شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی
فرهنگ سازی و تقابل با ظلم، در طول تاریخ بشری مخصوصاً در صدر اسلام بخش عمده ای از وظایف شاعران را تشکیل می داده و در مقابل، شاعران درباری در تحکیم و استواری اندیشه های ستمگری شاهان ، مؤثر و در خور توجه بوده است. شاعران رزمی با اشعار حماسی خود توانسته اند از انحراف جامعه جلوگیری نموده و جامعه را در جریان ستم ستیزی، جاری و جاوید نمایند و به این شکل از اندیشه و حیثیت ملت ها و ادیان صیانت نموده اند و بعکس شاعران بزمی دقیقاً نقطۀ مقابل شاعران رزمی بوده اند. شاعران فرهنگ ساز که رسول اکرم (ص) و ائمۀ اطهار(ع) از آنان تمجید نموده اند کم نیستند. شهریار نیز از زمرۀ شاعرانی بوده که مهر مقبولیت ائمه را با خود همراه داشته است.
اشعار شهریار در باب تعهد ایمانی تنها ویژه حوادث پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیست& بلکه او در فرازهای مختلفی به دفاع فرهنگی از ارزشها برخاسته و نیز تیغ سرخ زبان خود را علیه ظلم از نیام کشیده است .
شهریار، پس از پیروزی انقلاب اسلامی چنان محبتی به امام و رهبر کبیر انقلاب نشان میدهد که میگوید: هیچ شعری را پر محتواتر و نغزتر از این بیت شعر نمیبینم که :
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
ما شهریار را بیشتر با شعر « علی ای همای رحمت » می شناسیم و کمتر به اشعار جبهه و جنگ و حماسی این شاعر مومن و وطن دوست غیرتمند توجه شده کرده ایم. دفاع از ارزش های اعتقادی و ملی یک ملت و پایه گذاری و جریان سازی فرهنگی آن به عهده فرهنگ سازان می باشد . تقویت فرهنگ مذهبی و ملی یک کشور همانند تقویت روح در جسم است و در حقیقت تمام هویت انسان ها به بعد روحانی آنان و شخصیت یک ملت به فرهنگ آن ملت وابسته است و زمانی اهمیت امثال شهریار دانسته می شود که تأثیر اشعار حماسی او را در تهییج معنوی رزمندگان مورد مطالعه قرار دهیم. با بررسی اجمالی در می یابیم که اندیشه جهادی، ظلم ستیزی و شهادت طلبی و ایثار گستری از مختصات شعرهای شهریار می باشد. اگر چه بعضی از هم مسلکان و یا حتی برخی علاقه مندان او رویکرد فرهنگی شهریار و ستایش او در باب دفاع مقدس ملت مسلمان ایران را نمی پسندیدند و در برخی موارد و مواقع به سرزنش او نیز پرداخته اند اما او صادقانه و خالصانه به این میدان وارد شد و دین خود را در حساسترین برهه تاریخ کشور ادا کرد. آغوش باز شهریار در دیدارهایش با رزمندگان دلیلی روشن بر اخلاص و صداقت او در ایمان قلبی اش به انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ملت است.
شهریار در درون آرام و صمیمی خود روح پر تلاطم حماسی داشت و در بحبوحۀ سال های دفاع مقدس نمی توانست آن را بدون ادای دین برای حماسه سازان آرام کند و الحق که آثار ماندگار و خالصانه ای را در دفتر انقلاب اسلامی به نام خود به ثبت رساند . کاروان های رزمندگان عاشق با اشعار پرمایه و محرک و ایمانی او بدرقه می شدند و در میادین ستیز با کفر نیز سروده های او ورد زبان ها بود:
سلام
سلام ای جنگجویان دلاور نهنگانی به خاک و خون شناور
سلام ای صخره های صف کشیده به پیش تانک های کوه پیکر
صف جنگ و جهاد صدر اسلام صف عمار یاسر، مالک اشتر
ولی الله اعظم با شماهاست ملائک در رکابش یار و یاور
به قرآن وصف او (بنیان مرصوص) صف مولا علی، سردار صفدر
سلام ای کربلای خون هویزه حسینت بود با یاران دیگر
هنیاًلک، که در یک طرفه العین به طوبا می چمی و حوض کوثر
سلام ای پیرمردان مجاهد دل از جان کنده همپای پیمبر
نماز جمعه دشمن شکن را به پادارید در اقطار کشور...
روز قدس
جهاد عشق تو پیروزی است پایانش که دست پرور سیمرغ پور دستانش
مسلم است که قصد جهاد انسانساز جهان آینه است وجمال انسانش
شهید ما، دوجهانش مهیز پیروزی است چرا که دولت جاوید یافته جانش
به صحنههای جهاد این نمایشت علنی است که با مجاهده جان میرسد به جانانش
تویی که فتنه غواص تفته دریایی نهنگ عشق چه بیم از نهیب طوفانش
مقام نخل شهادت به سدره وطوباست سعادت است که دستی رسد به دامانش
سری که خضر وسرِآّب جوید او در این سرابِ جهان سر کجا وسامانش
تویی که نامزد فتح قلۀ قدسی بشارتی که خدا میدهد به قرآنش
نداند آنکه به بازی گرفته چشم ستم که خود چهاکنداین سیل اشک وطغیانش
مریض آن مرض مضمنی است که استضعاف در آخرین شب این مخرقه است وبحرانش
تو شهریار همه ناتوان ببین خود را که ناتوانی ماهم خداست تاوانش
این رزمندگان جمعی گردان امام حسین(ع) لشکر31عاشورا بودند که در عملیات های گوناگون هشت سال دفاع مقدس به شهادت رسیدند. روحشان شاد وراهشان پررهروباد.
ایستاده راست: شهید ساجد کاظمی راشد _ شهید حسین صفری _ شهید مجید شریف زاده _ شهید داود فیروز زرین
نشسته راست: شهیدعلیرضا بابایی ـ شهید داود نظافت ـ شهید صمد خشکبارچی _ شهید عبدالرحمان هراتی ـ شهید قاسم هریسی ـ شهید خلیل نوبری
ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس/ چه سفرها کرده ایم، چه سفرها کرده ایم
ما برای بوسیدن خاک سر قله ها / چه خطرها کرده ایم، چه خطرها کرده ایم
ما برای آنکه ایران / گوهری تابان شود/ خون دلها خورده ایم/ خون دلها خورده ایم
ما برای آنکه ایران/ خانه خوبان شود / رنج دوران برده ایم / رنج دوران برده ایم
ما برای بوئیدن بوی گل نسترن / چه سفرها کرده ایم، چه سفرها کرده ایم
ما برای نوشیدن شورابه های کویر / چه خطرها کرده ایم، چه خطرها کرده ایم
ما برای خواندن این قصه عشق به خاک / خون دلها خورده ایم / خون دلها خورده ایم
ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک / رنج دوران برده ایم
نادر ابراهیمی
نام پدر: قلی
تاریخ تولد:1343/6/2
شماره شناسنامه: 3542
محل شهادت : فکه
محل دفن: باغ رضوان شهر مرند
شهید علی اکبر آقایی در دوم شهریور 1343 در روستای دیزج یکان از توابع شهرستان مرند به دنیا آمد. از کودکی با سختی و مشکلات بزرگ شده بود؛ با وجود ناملایمات در زندگی، همیشه چهره خندانی داشت. از مدرسه که برمی گشت در قالی بافی به برادرش کمک می کرد.
با شروع نهضت امام خمینی(ره) در حد وسع خود، انقلاب را همراهی نمود قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با شرکت در راهپیمایی ها و تجمعات و بعد از پیروزی با عضویت در پایگاه مقاومت مسجد محل؛ وی از اعضای فعال پایگاه مقاومت شهیدطاهونی مرند بود.
تحصیلات خود را تا دیپلم ادامه داد. همراه درس مدرسه، در مکتب خانه ملافاطمه خانم، احکام و قرآن را آموخت. از دانشگاه تبریز در رشته مهندسی برق الکترونیک قبول شده بود که حضور در جبهه را بر دانشگاه ترجیح داد.
با لذتی که در اعزام اول از حضور در جبهه برده بود، از ترس اینکه در صورت مراجعت به مرند، مانع اعزام مجدد خواهند شد در منطقه ماموریت خود را تمدید کرد و به مرخصی نیامد تا آن چنان که خواسته بود تا پایان جنگ در جبهه بماند. این رزمنده دلاور در تاریخ 1362/1/22 در عملیات والفجر یک مفقود الاثر گردید و تا 1383/11/13 در منطقه بود که در آن تاریخ توسط گروه تفحص کشف و در تاریخ 1384/1/18 به مرند آورده شد و بعد از تشییع جنازه باشکوهی در گلزار شهدای باغ رضوان به خاک سپرده شد.
وی در نامه ای خطاب به برادرش می نویسد: «... برادر می دانم که اگر بیایم نمی گذارند به جبهه برگردم بدین جهت شش ماه دیگر ماموریت خود را تمدید کردم پس تا پایان نه ماه بنده در جبهه خواهم بود؛ البته بیشتر تمدید نمی کردند ولی روی برگه بنده نوشتند تا پایان جنگ تمدید کردیم. ضمنا بنده تا پایان جنگ اسلام و کفر در جبهه خواهم بود خواه خودم زنده در اینجا باشم خواه جسدم...»
آن چنان که از نامه هایش استنباط می شود وی خود را برای شهادت آماده کرده بود. در نامه دیگری به برادرش که حق پدری برایش داشت و در فقدان پدر از پنج سالگی همراه مادر فداکارش در تربیت او کوشیده بود، نوشته است: «... برادر اگر من شهید شدم برایم 20000ریال (ردالمظلمه) یعنی به فقیران بدهید که ممکن است به کسی قرض داشته باشم و این رد المظلمه مرا از گناه رهایی می بخشد....»
در ادامه همین نامه خطاب به دنیا می نویسد: « ... ای دنیا، ای بی وفاترین بی وفاها، مرا آزاد گذار، آزادم کن که دیگر از تو نفرت دارم و می خواهم به سوی معشوق خود بروم. می خواهم به سوی خوابگاهم بروم، خوابگاه ابدی، خوابگاه تاریک و خوابگاه پوست برکننده. ای گلوله ها از توپخانه مرا در آغوش بگیرید، مرا بغل کنید، مرا تیرباران کنید که من دیگر طاقت ماندن ندارم. خدا حافظ ای خانواده من ، خدا حافظ ای منتظران من، به امید دیدار در روز قیامت...»