در یک تقسیم بندی کلی قصه ها را می توان به انواع زیر می توان تقسیم بندی کرد:
1- قصه هایی که در فنون و رسوم کشورداری و آیین فرمانروایی مملکت داری، لشگرکشی، بازرگانی، علوم رایج زمان، عدل و سیرت نیکو پادشاهان و وزیران و امیران است؛ مانند حکایت های سیاست نامه سیرالملوک خواجه نظام الملک توسی.
2- قصه هایی که در شرح زندگی و کرامات عارفان و بزرگان دینی و مذهبی است؛ مانند حکایت های اسرارالتوحید و تذکره الاولیا
3- قصه هایی که در توضیح و شرح مفاهیم عرفانی، فلسفی و دینی به وجه تمثیلی یا نمادین (سمبلیک) می باشند؛ مانند: عقل سرخ سهروردی و منطق الطیر عطار .
4- قصه هایی که جنبه های واقعی و تاریخی و اخلاقی آنها به هم آمیخته است و بیشتر از نظر نثر و شیوه نویسندگی به آنها توجه می شود؛ مانند: مقامات حمیدی تألیف حمید الدین بلخی و گلستان سعدی.
5- قصه هایی که جنبه تاریخی دارند و در ضمن وقایع کتاب های تاریخی آمده اند: مانند: قصه های تاریخ بیهقی تألیف ابوالفضل محمد بیهقی .
6- قصه هایی که از زبان حیوانات روایت می شود و در آنها نویسنده اعمال و احساسات انسان را به حیوانات نسبت می دهد؛ مانند: کلیله و دمنه ابوالمعالی نصرالله منشی ، در ادبیات خارجی به این نوع قصه ها، افسانه های تمثیلی می گویند.
7- قصه هایی که در زمینه تعلیم و تربیت می باشند؛ مانند: قابوس نامه اثر قابوس بن وشمگیر و چهار مقاله احمد عروضی سمرقندی.
8- قصه هایی که براساس امثال و حکم فارسی و عربی تنظیم شده اند؛ مانند: جامع التمثیل حبله رودی.
9- قصه هایی که محتوای گوناگون دارند، اعم از معرفت آفریدگار و معجزات پیامبران و کرامات اولیا و تاریخ پادشاهان و احوال شاعران و گروه های مختلف مردم تا شگفتی های دریاها، شهرها و حیوانات؛ مانند: جوامع الحکایات و لوامع الروایات عوفی
10- قصه های عامیانه که حاوی سرگذشت ها و ماجراهای شاهان، بازرگانان و ... که بر حسب تصادف با وقایعی عبرت انگیز و حکمت آمیز و حوادثی شگفت رو به رو شده اند؛ مانند: سمک عیار و هزار و یکشب
وقتی از ادبیات صحبت می شود، ذهن هر شنونده ای ناخودآگاه به دو مقوله نظم و نثر معطوف می شود، اگرچه عده ای میان نظم و شعر تفاوت قائل اند و آثار ادبی را در سه گروه نظم، شعر و نثر تقسیم می کنند.
امروزه به برکت گسترش رسانه هایی چون مطبوعات و اینترنت نثر جایگاه ویژه ای یافته است، به طوری که همگان اعم از کودکان، نوجوانان، جوانان و بزرگسالان به نوعی با آن سروکار دارند. نثر در حوزه ادبیات نیز از جهت فراوانی و گستره آثار بر شعر غلبه یافته است، کثرت آثاری که در قالب های ادبی منثور مانند رمان، داستان کوتاه، داستانک، نمایشنامه، فیلمنامه، و نثر شاعرانه منتشر می شوند گواه این مطلب است.
اهمیت نثر نویسی در دوره معاصر اقتضا می کند که بیش از پیش درباره چیستی، سرچشمه ها، گونه ها، رویکردها و سبک های آن مطالعه گردد.
نثر، در لغت به معناى پراکندن و افشاندن است و در اصطلاح ادبی به معنى سخنى مى باشد که مقید به وزن و قافیه نبوده و نویسنده به وسیله آن مکنونات ذهنى خود را به خواننده منتقل مى نماید. به بیان دیگر نثر به نوشتار یا گفتاری اطلاق می شود که در قیاس با شعر از نظم و ترتیبی که لازمه کلام منظوم است، یعنی از وزن و قافیه خالی باشد و با بحور عروضی مطابقت نکند.
نثر، چون از قیود وزن و قافیه و بحور عروضی، همچنین در اغلب موارد از تخیلات شاعرانه خالی است، وسعت میدان آن برای بیان هر گونه فکری مناسبتر از کلام منظوم است و شاید به همین دلیل باشد که انواع دانش های بشری و اندیشه های فلسفی، دینی، سیاسی، تربیتی و اجتماعی در قالب نثر اظهار شده و به رشته تحریر در آمده است. از لحاظ ادبی، نثری ارزشمند و مورد توجه سخن سنجان است که نسبت به سخنان یا نوشته های معمولی زیباتر و از جهت لفظ و معنی فصیح تر و بلیغ تر باشد. مانند نثر کتاب هایی چون گلستان، کلیله و دمنه ....
یکی از انواع ادبیات که امروزه به شدت مورد توجه محافل علمی ، ادبی و سیاسی قرار گرفته و روز به روز بر تعداد طرفداران آن افزوده می شود ادبیات پایداری است. ادبیاتی که به دور از هر گونه تسامح و تساهل به بیان واقعیت ها و رنج های یک ملت مظلوم می پردازد.
عنوان ادب پایداری معمولاً به آثاری اطلاق می شود که تحت تأثیر شرایطی چون اختناق و استبداد داخلی، نبود آزادی فردی و اجتماعی، قانون گریزی و قانون ستیزی، غصب قدرت، سرزمین و سرمایه های ملی و فردی و... شکل می گیرد. بنابراین جانمایه این آثار، ستیز با بیداد داخلی یا متجاوز خارجی در همه حوزه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و... است.
این شکل ادبیات از نظر گاه تاریخی، ریشه ای کهن در تاریخ جهان دارد. می توان گفت تاریخچه آن در واقع همگام با تاریخ ادبیات جهان است چرا که انسان همیشه طالب عدالت، آزادی و برابری بوده است. این نوع ادبیات به شرح مبارزه، مقاومت، از جان گذشتگی برای به دست آوردن آزادی و از بین بردن جور و ستم و دفاع از فرهنگ و سنت قومی و باورهای مردم آن سرزمین می پردازد.
در طول تاریخ و در کشاکش تهاجم قدرت ها و تدافع جوامع سلطه ناپذیر، ادبیات مقاومت همواره به مثابه ابزار و سلاحی بازدارنده رخ نموده و موجبات احیا، تداوم و بقای فرهنگی جوامع مورد هجوم یا تحت سلطه را فراهم آورده است.
باید توجه داشت که رویکرد ادبا و ناقدان به تعریف ادبیات مقاومت متفاوت است اما آنچه نقطه مشترک همه این تعاریف است موضوع دفاع از کیان، ناموس ، جان انسان ها و مبارزه با هر آنچه که عقیده، اختیار و متعلقات آنها را به مخاطره انداخته است.
استعمار، استثمار، استبداد، خفقان و نبود آزادی، اعتراض به وضع موجود، جنگ، سلطه، حفظ ملت و ملیت، دفاع از وطن، اختلافات مذهبی و قومی و قبیله ای و ... از جمله عوامل شکل گیری ادبیات مقاومت می باشند. بنابراین ادبیات مقاومت، شاخه ای از مبارزه و جنگ نرم و ایدئولوژیک است که عوامل یاد شده آن را به وجود می آورد.
در تعریف ادبیات پایداری می توان گفت: ادبیاتی است متعهد و ملتزم که محصول اندیشه یک ملت مقاوم و پایدار در مقابل استبداد داخلی یا هجمه بیرونی می باشد. منظور از ادبیات پایداری ، فقط ادبیات جنگ و دفاعمقدس نیست؛ ادبیاتی است که در طول تاریخ یک ملت به وقوع پیوسته است.
با توجّه به آیات قرآن، احادیث و سخنان بزرگان دین اوّلین و برترین جهاد و از مهمترین واجبات الهی نزد خداوند متعال، جهاد با نفس است که شیوه زندگی انبیا، امامان و بزرگان دین نیز گویای این امر است و با توجّه به شرایط جهان امروز و تغییر ساختاری جنگ ها که دولت های متجاوز به جای حمله مسلّحانه به آب و خاک دیگر کشورها سعی می کنند تا در افکار، اعتقادات و احساسات مردم این کشورها نفوذ کنند؛ باید دانست که لازمه پیروزی در هر نبردی، شناخت نفس خود و ایستادگی در مقابله هواهای نفسانی است. مبارزه با نفس ، یعنی چشم پوشی کردن از خواسته ها و لذّت هایی که برایش مهیّا است، در جهت رضای خداوند و بندگان او می باشد.
کلمه جهاد در ظاهر، یادآور میدان جنگی است که انسان ها با یکدیگر به طور مسلّحانه نبرد می کنند و بخش کوچکی از زندگی افراد را در بر می گیرد. اما توجّه دقیق به زندگی، نشانگر یک حرکت مداوم، تلاش بی وقفه و نبردی بی پایان است، نبرد با دشمن ظاهری و باطنی؛ پس زندگی سراسر جهاد است و بدون جهاد معنا ندارد. جهاد یک قانون عمومی در عالم آفرینش است و همه موجودات زنده جهان، اعم از نباتات و حیوانات به وسیله آن، موانع را از سر راه خود بر می دارند تا بتوانند به کمال مطلوب خود برسند. ریشه درختان برای دریافت آب و غذا، شاخه ها برای رسیدن به نور، گلبول های سفید خون برای دفع میکروب ها و ... به تلاش برای ادامه حیات نیازمندند. در این میدان نبرد، انسان موجودی است که در میان دو بی نهایت قرار دارد: از یک سو او می تواند تا بی نهایت سقوط کند که حتّی شایسته اطلاق نام حیوان نیز نباشد، چه رسد به انسان و از سوی دیگر آن چنان می تواند در جهت تکامل عروج کند که ملائکه نیز اجازه پای نهادن به مقام او را نداشته باشند.
با این بینش، پایداری یک مفهوم عام و برگرفته از اعتقاد الهی و قرآن ـ که منشور پایداری است ـ می باشد؛ پایداری در مقابل هوای نفس، پایداری در برابر ظلم، پایداری در مقابل شیطان و... از این دیدگاه ادبیات عرفانی هم یک نوع ادبیات پایداری است.
ایران کشوری است که در طول تاریخ و در قرنهای مختلف در معرض تاخت و تاز بوده است. قبل از اسلام، حمله اسکندر و یونانیها بعد از اسلام نیز هجوم مغول ها، تاتارها، روسها و افغانها و...
بدیهی است درکشورهای دیگر هم پایداری و ادبیات پایداری وجود داشته و دارد؛ در بوسنی، آمریکای لاتین در زمان بردهداریها، در آفریقای جنوبی؛ افرادی مثل نلسون ماندلا با اعتقادات خودشان... در هر حال، ادبیات پایداری شکل گرفته، یعنی ادبیات پایداری یک مفهوم ایستا نیست؛ حرکت پویایی است که هر جامعهای برای خودش دارد. اما بحث پایداری در اسلام از ابتدای خلقت حضرت آدم (ع) که جنگ هابیل و قابیل اتفاق میافتد، شکل میگیرد.
با شهادت دوست و دشمن، امام خمینی(ره) جامع بین سیاست و معنویت بودند که تبلور آن در ایجاد حکومت اسلامی مشهود است. از طرفی معظم له دایره ارشاد عرفانی را توسعه بخشیده و آن را عمومی کردند نه اینکه تنها عده ای به عنوان اهل دل مورد ارشاد و هدایت قرار گیرند بلکه همه اقشار اجتماع را با این فکر وارد جرگه نمودند تا اگر اهلیت داشته باشند از این ارشاد بهره گیرند. در نتیجه مخلصین این امت با الهام گرفتن از بیانات امام و ارشادهای ایشان در حد خود به کمال رسیدند. به طوری که بعضی از شاگردان مکتبش، یک شبه ره صد ساله را پیمودند... البته ایشان با علم به اینکه عرفان در طول تاریخ به انحرافات و صوفی زدگی آلوده شده بود در مقام دفاع از عارفان دل سوخته برآمده و با اشاره به انحراف بعضی از آنان، نفرت و بیزاری خود را چنین ابراز می دارند:
این جاهلان که دعوی ارشاد می کنند در خرقه شان به غیر منم تحفه ای میاب
در جای دیگر در مقام دفاع از مقام شامخ عرفان راستین چنین متذکر می شوند: « انکار مقامات عارفین و صالحین را نکنی و معاندت با آنان را از وظایف دینی نشمری ... چون ما جاهلان از آنها محرومیم با آن به معارضه برخاستیم؛ نمی خواهم مدعیان را تطهیر بکنم که (ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد) می خواهم اصل معنی و معنویت را انکار نکن »
گرچه امام در تمام زمینه ها شجاعانه و با صراحت مسایل را مطرح می کردند اما شجاعتی که در بیان مسایل عرفانی به خرج داده اند قابل توجه است و بسا کسانی بودند و باشند که در اشعار عرفانی او انگشت تحیر و تعجب به دندان می گیرند. و در صدور چنان مضامین، با اصطلاحات خاص عارفانه از سوی آن بزرگوار شگفت زده و مبهوت می شوند. گذشته از این، امام (ره) اگر انتقادی بر کسی و سخنی دارد آنرا بی پرده و بدون در نظر گرفتن شخصیت طرف مقابل بیان می کند برای مثال آن حضرت درجواب منصور حلاج که ندای اناالحق سر می دهد می گویند:
بر فراز دار فریاد اناالحق میزنی مدعی حق طلب، انیت و انا چه شد
یعنی بالای دار حتی اگر بگویی "اناالحق" شرک است، یعنی تو هستی، باز "من" خویش را قبول داری، باز انانیت هست، بر فراز دار هم از انانیت تبلیغ می کنی. یا:
خار راه منی ای شیخ ، ز گلزار بـــرو از سر راه من ای رند تبهکار برو
تو و ارشاد من ای مرشد بی رشد و تباه از بر روی من ای صوفی غدار برو
ای گرفتار هواهای خود ای دیرنشین از صف شیفتگان رخ دلدار برو
ای قلندر منش،ای باد بکف، خرقه بدوش خرقه شرک تهی کرده و بگذار برو
در عالم عرفان امام را باید مصلحی دانست که عرفان و عارفان را از جهات مختلف نجات داده و خدمتی شایان به آنها نمودند. امام در مقام یک فقیه متشرع و مجتهد عادل عالم و از سوی دیگر یک عارف کامل و واصل و در همان حال یک سیاستمدار و فرمانده کل قوای اسلامی، هم دیدگاه های منفی، علیه عرفان را عوض کردند و هم نقاب تزویر از چهره دروغین مدعیان تصوف و عرفان را کنار زدند. غزلیات امام(ره) ثابت کرد صحبت از (خال) و(موی) و(می) و (ساغر) و( باده) ایراد ندارد. به شرطی که ادبیات را تا اوج قداست عرفان بالا ببرند.
شعر انقلاب اسلامی در میان همه مقاطع تاریخ ایران، این ویژگی خاص را دارد که اغلب یکدست بوده و در جهت آرمانها و هدف های والای انقلاب اسلامی می باشد. این شعر بیانگر احساسات و افکار و جهت گیری های ملتی است که شاعر از متن آن برخاسته و بدان وابسته است. شعر دوران انقلاب شعر زر و زور نیست، شعر احساسات سطحی و زودگذر نبوده و در راستای آرزوها و امیال حقیر بشری نمی باشد؛ بلکه زبان یک ملت و شرح حال یک امت است. انعکاسی از روح بزرگ جامعه ای است متحد و یکپارچه که در جهت هدف ها و آرمان های الهی و انسانی گام برداشته و فداکاری کرده است. شعری هدفدار و مردمی است نه شعر دربارها و میخانه ها؛ شعر صحنه عظیم جهاد، سیاست، انقلاب و جهان نگری است.
با توجه به اینکه مدت زیادی از عمر شعر انقلاب اسلامی نمی گذرد قضاوت در مورد آن کمی با دشواری همراه است. به نظر اکثر صاحب نظران حداقل زمانی که برای بررسی آثار ادبی نیاز است بیش از پنجاه سال می باشد؛ ولی از آنجایی که آثار ادبی انقلاب اسلامی همچون خود انقلاب، تفاوت های آشکاری با دیگر آثار دارد و در این چند سال رشد محتوایی چشمگیری داشته است بررسی آن در کمتر از پنجاه سال نیز امکان پذیر می باشد.
اگرچه ارائه تعریف کامل از شعر انقلاب اسلامی دشوار است ولی در حد توان و با بهره گیری از دیدگاه ادبا و شاعران می توان گفت: شعر انقلاب شعری است که در خصوص اهداف و آرمانها و چهارچوبهای انقلاب اسلامی سروده شده باشد.
با توجه به اینکه انقلاب اسلامی تحت تأثیر آموزههای دین اسلام به پیروزی رسیده است با تعریف فوق، شعرهایی که در زمینه فرهنگ و آموزههای اسلامی سروده میشود هم در چارچوب شعر انقلاب اسلامی قرار میگیرند. بنابراین مهمترین مولفه شعر انقلاب اسلامی همسویی با اهداف و آرمانها و چارچوبهای انقلاب اسلامی است؛ اگر شعری در این چارچوبها و اهداف قرار بگیرد شعر انقلاب اسلامی به حساب می آید و هیچ محدودیت موضوعی و قالبی نخواهد داشت.